گل عشق ما مهرادگل عشق ما مهراد، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
میوه زندگی ما مهرا میوه زندگی ما مهرا ، تا این لحظه: 7 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

مهراد لبخند زیبای خدا

آخرین پست سال 1393

1393/12/28 9:36
نویسنده : مامان مهری
1,702 بازدید
اشتراک گذاری

       تقریبا یه ماه پیش بود که مامان و بابام داشتن درمورد سالی که گذشت و خوبی و بدی هاش حرف میزدن و اینکه سال خیلی خوبی نداشتیم و روزهایی بودن که امیدوارم دیگه هیچ وقت تجربه شون نکنیم. دو روز از این ماجرا نگذشته بود که من مریض شدم و دکتر نامه بستری رو به دستمون داد و  یکی از اولین چیزهایی که به ذهن مادرم رسید این بود که بدترین اصلاً معنی نداره و همیشه بدتر از اونی که فکرش رو میکنی هم وجود داره و میتونه برات اتفاق بیافته.!

حالا این روزها  که سال 93 با تموم خوبی ها و کم لطفی هاش داره به روزهای پایانی خودش نزدیک میشه مامانم شاکر از آنچه گذشته و راضی به حکمت خدا و به امید روزهای بهتر مشغول خونه تکونی دم عیده....

        خونه تکونی امسال ما با تموم سختی هاش خیلی لذت بخش بود چون بر خلاف سالهای قبل بابام توی همون اندک فرصتی هم که خونه بود حسابی به مامانم کمک کرد و مامانم از این بابت اونقدر خوشحال بود که نگوزیبا و دیگه اون خستگی هر ساله تو چهره اش دیده نمیشد. 

niniweblog.com

ما امسال یه کودتا هم داشتیم و مامانم تا  این لحظه سمت خرید هیچ نوعی از پوشاک نرفته به دو دلیل :

ما کلی لباس نو داریم که هنوز نپوشیدیم .اجازه

5 ماه دیگه عروسی عمو میلاده و تلافی شو درمیاریم . خندونک 

 

توی این جمعه آخر سالی مامانم از فرصت استفاده کرد و منو به همراه بابا مهرداد و امیر مسعود فرستاد پارک تا خودش هم بتونه  براحتی به خونه تکونیش برسه، جای شما خالی خیلی هم خوش گذشت.در این فرصت کوتاه امیدواریم که به مامانم هم خوش گذشته باشهخندونک

تا باشه از این خونه تکونی ها که  حداقل به هوای خلوت شدن خونه ما رو بفرستن پارک...چشمک

واین هم عشقولانه های منو و رفیق شفیقم امیر مسعود که وقتی از خونه ما میره چنان بغضی میکنم و میگم مسودم رفت ، من دیگه مسود ندارم که دل سنگ رو هم آب میکنه.

این هم میوه های کاجی بود  که مامانم امسال برای هفت سین درست کرد....

امسال یه چیز  درمورد این میوه های کاج ٰ، مامانم فهمید  که شاید برای شما هم جالب باشه. این که وقتی توی آب میرن کاملا بسته میشن  و دوباره وقتی خشک شدن ، در اثر گرما کاملا شکوفا خواهند شد.درسخوان

اگه پیش خودتون گفتین که چه مامان هنرمندی دارم و از این حرفا....

باید خدمتتون عرض کنم که سخت در اشتباهین اجازه 

این هم شاهدش

 

همه میوه ها رو خـــــــــودم رنگ کردم.خسته

واین هم اولین نقاشی من از یک اتومبیل که تمام جزئیات اون به مدد فلش هایی که مامانم از توضیحاتم درش جاسازی کرده قابل مشاهده است.خجالت

مامانم با دیدن این نقاشی همچین ذوق مرگ شده بود که نگو گیج 

حالا بریم سراغ یه چند تا از شیرین زبونی های این چند  وقته من از نظر مامانم.

این روزها کافیه یکم مامانم در نظافت خودش سستی کنه :  مامان ریش های پات دراومده.!!! با این حرف همچین مامانم رو خجالت زده میکنم که نگو.... 

در مواردی هم که بابام صورتش رو اصلاح کرده بهش میگم بابا پس چرا ریش های پات رو نزدی؟؟؟؟

دو روز پیش مادرجونم میخواست منو ببره حموم ،که الا و بلا من فقط با آقا جون میرم حموم دلیلش هم اینکه ما اقا پسریم  و من با زنها نمیریم حمومشاکی

کم کم با یادگرفتن اسامی ماشین ها آمار ماشین هایی که درخواست میکنم تا بخریم هم بیشتر میشه قبلا میگفتم من وانت و تاکسی ندارم

این روزها میگم من وانت، تاکسی،206، کمپرسی، ماشین پست، دوچرخه و پراید ندارم.بریم بخریم. تازه از اونجایی که بفکر جیب بابام هم هستم میگم بابام پول نداره. مامان پول بده.تعجب وقتی هم علت رو جویا میشن ، میگم آخه مامان سر کار میره  پس باید پول بدهخندونک

به خاطر این بی جنبه بازی  آموزش اسامی وسایل نقلیه تا اطلاع ثانوی متوقف شده.چشمک

نکته : از من به شما نصیحت بچه رو با خودتون نبرین خرید ،اگه هم  بردین جلو بچه دست  تو جیب نکنین اگه هم دست تو جیب کردین حتما نقدینگی پرداختی رو از جناب آقای همسر داغ داغی وصول کنین.

این روزها وقتی میخوام با مامان و بابام خوش و بِش کنم میگم چیرا دماغت چاقه؟! چیرا گوشات درازه؟!

خدایی این حرف من خنده داره ؟ آخه همیشه مامانم اینا از خنده ریسه میرن وقتی من میگم چرا گوشات درازه؟خجالت

چند روز پیش در پی اظهار نظر در مورد مدل موهای مامانم ، بهش گفتم مامانی موهاتو  (مدل گوجه ای ) دوست ندارم، موهاتو خرگوشی کن. من خرگوشی دوست دارم.شاکی

خلاصه خیلی از این اظهار نظر ها میکنم که بابام توی این هشت ساله یک صدم اون رو هم انجام نداده.از رنگ لاک و لباس بگیر تا چینش لوازم خونه.

الانه دیگه حافظه مامانم بیشتر از این یاری نمیکنه که از شیرین زبونی هام بنویسه، این آخر سالی هم که خودتون بهتر میدونین خیلی سرش شلوغه و همین که الان تونسته این پست رو جمع و جور کنه ، یه شاهکاره....پس فعلا این پست رو همین جا تمومش میکنیم تا سال بعد...

 

niniweblog.com

 

دوستان گل و مهربون و همراهان همیشگی از اونجایی که این پست آخرین پست سال 93 ما خواهد بود همین جا از همتون حلالیت میخوام 

امیدوارم سال 1394 یکی از بهترین سالها برای شما و عزیزان تون باشه ، سالی همراه با سلامتی و شادی

لطفاً لحظه تحویل سال ما رو از دعای خیرتون فراموش نکنین

دوستتون داریم

محبتمحبت

گل عشق ما مهراد تا این لحظه ، 2 سال و 9 ماه و 8 روز سن دارد

پسندها (9)

نظرات (26)

مامان راحله
28 اسفند 93 10:44
سلام عزیز دلم ... کیف کردم از حرف زدنای این گل پسری فکر کنم مهرادجونم ازون شوهرایی باشه که نسبت به همه چیز نظر بده .. خوش به حال همسرش البته همسر بیچاره هم باید حواسش باشه همیشه خوشگل و مرتب باشه و یه وقت ریش های پاش در نیاد فداششششش
مامان مهری
پاسخ
سلام به روی ماهت. هر چقدر تو این هشت سال باباش حرفی نزده مهراد داره تلافی میکنه و حسابی به من گیر میده.
مامان راحله
28 اسفند 93 10:45
نقاشیت خییییییییییییییلی قشنگ بود عزیزممممممممممممم مهری جون درکت میکنم که با دیدن نقاشی ذوق مرگ میشی منم همینجوریم
مامان مهری
پاسخ
من ذوق میکردم و دوست داشتم یکی دیگه هم بکشه حالا آقا ناز میکنه. بقول قدیمی ها شکم اول مونه دیگه خواهر. ذوق داریم
مامان راحله
28 اسفند 93 10:46
ان شالله سال 94 سال خیی خوبی براتون باشه و دیگه هیچ وقت مریضی نیاد سراغتون .آمین . شما هم برای ما دعا کنید
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم . همین طور برای شما
مامان رویا
28 اسفند 93 10:52
مهراد جون دوست داشتني اين طور كه به نظر مياد حسابي شيرين زبوني ميكني ها...ريش پا ديگه از اون حرفهاست.. اميدوارم سال خوبي داشته باشيد دوست من...
مامان مهری
پاسخ
آره خیلی حرفا میزنه ولی من متاسانه یادم نمیمونه... سال نو شما هم مبارک
مریم مامان آیدین
28 اسفند 93 17:29
سلام مهری عزیزم امیدوارم تو سال جدید اصلا اتفاق بدی نداشته باشی که بدتری هم وجود داشته باشه عزیزم....امیدوارم سال جدید پر از خوشبختی و خوشحالی و شیرین زبونی های مهراد گلمون باشه براتون خوشحالم که کمک همسری رو داشتی و خوشحالم که تو این خونه تکونی به مهرادم هم خوش گذشته....الهی همیشه بخنده این میوه های کاج هم خیلی خوشگله...دست مامان و پسری درد نکنه ماشین رو بگو چه خوشگل کشیده...قربونش...حق داشتی ذوق مرگ بشی دوستم من هم برات بهترین هارو آرزو میکنم عزیزم....ببوس مهراد گلم رو
مامان مهری
پاسخ
امیدوارم که سال پیش رو برای شما هم خیلی خوب باشه. ممنون از وقتی که این دم عیدی و تواین شلوغی ها برای خوندن این پست گذاشتی.
دختربهاری
28 اسفند 93 18:07
چند روز دیگر امروز پارسال میشود کمی ساده اندکی خنده دار و قدری عادی! امروز سال هاست میرود و ما همیشه چشممان پی فرداست افسوس! به فکر پاییز تابستان را و به فکر بهار زمستان را فدا می کنیم جشن می گیریم عید می گیریم و دوباره همان می شویم که بودیم با اختلاف چند تار موی سپیدتر!!!! ____________ سال نو پیشاپیش مبارک
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم. سال نو شما هم مبارک
مریم مامان آیدین
28 اسفند 93 18:12
گر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد پس نوروزتان مبارک که سالتان را سرشار از عشق کند . . . پیام نوروز این است دوست داشته باشید و زندگی کنید ، زمان همیشه از آن شما نیست
مامان مهری
پاسخ
ممنون از پیام زیبایی که برام فرستادی.
مامان فاطی
28 اسفند 93 23:45
سلام بر مامان مهری گل وپسمل شیرین زبونش عسیسم گاز گرفتن داری ها با این حرفات عیدتون هم مبارک
مامان مهری
پاسخ
سلام. مرسی عزیزم. فقط تورو خدا یواش بگیر جاش نمونه ها.
مامان ریحانه
29 اسفند 93 11:28
سلام مهری جونم خیلی قشنگ گفتی که بدترین اصلا معنی نداره خوبی ها و بدی ها جزیی از زندگی ما هستن مهم اینه که ما همونطور که به استقبال خوبی و خوشی های زندگی میریم بدونیم چگونه از پس بدی ها هم بر آییم و شکست ناپذیر باشیم در برابر آن ها آن موقع است که زندگی برامون مثل یه رودخونه ی آروم میشه امیدوارم در این سال جدید خوشی های زندگیت از نا خوشی ها پیشی بگیرند و زندگی همیشه بر وفق مرادت باشد عزیزم
مامان مهری
پاسخ
میدونی اصلا به من نیومده که بخوام قضاوتی داشته باشم چون طولی نمیکشه که خدا یه پس گردنی خوشگل میزنه و اون چیزهایی رو که حواسم بهشون نبوده نشون میده. این مریضی مهراد هم برای این بود که حواسم به سلامتی که تو سال 93 داشتیم نبود.
مامان ریحانه
29 اسفند 93 11:32
چه فکر اقتصادی خوبی کاش ما هم همینطورر بودیم الان دو سال پییش من برای نازنین یه سارافون خریدم که چون مارک بود با اینکه خیلی تو این دو سال پوشیده و حتی خیلی هم شسته شده هنوز هم فکر میکنی نو ه ولی چون فامیل ما جوری هستن که خیلی به این چیزا دقت میکنن باز مجبور به خرید لباس هستم باور کن نازنین کلی لباس داره که اگه مرتب نپوشه همونطور نو نو کوتاهش میشه بعد هم خانومی خسته یی خونه تکونی نباشی
مامان مهری
پاسخ
سلام . باور کن مهراد کلی لباس داره که هنوز اصلا تن نکرده بهمین خاطر امسال هیچ خریدی نکردم و البته بدون هیچ خجالتی هم با افتخار به همه اعلام کردم قبل از اینکه بخوان حرفی بزنن. شما هم خسته نباشی.
مامان ریحانه
29 اسفند 93 11:41
چقدر کاجها خوشگل شدن بازم یه چشمه از هنرمندیهای مامان مهری نه نه ببخشید آقا مهراد گل نقاشیش و قلبون الههههههههههههی خیلی قشنگه خواهر خوب به قول نازنین ریشای پاتو پاک کن ( نازنین به ریش زدن میگه پاک کردن ) غصه نخور خواهر نازنین هم این امر و نهیا رو خیلی به ما میکنه یه رو میزی انداختم جلو میز توالت اومده جمعش کرده گفته این که جاش اینجا نیست زود برش دار خودش در هم پیچیده نمیدونم کجا گم و گورش کرده فعلا خواهر برو خدا رو شکر کن تو خط ماشینای ایرانیه مسلما ماشینای خارجی اسباب بازیشونم گرونتره مثل خودشون چیرا گوشات درازه وای که چقدر خندیدم از دست این وروجک و در آخر مهری جون امیدوارم در سال جدید به تمام آرزوهات برسی این بوسا عیدی من به مهراد جون و مامان مهری گلش
مامان مهری
پاسخ
سلام. آی گفتی خواهر جون. امان از دست این بچه ها. تازه یه خبر چینی هم شده که نگو.... امیدوارم سال پیش رو سال شکفتن گل آرزوهاتون باشه.
مامان ریحانه
29 اسفند 93 11:43
بهار نزدیک است و هوا پر شده از
 “ دوستت دارم ” هایی که به بادها سپرده ام ، کاش پنجره ات باز باشد . . . نوروز مبارک
مامان مهری
پاسخ
ممنون از لطف و محبت شما. نوروزتون مبارک بهترین ها رو براتون آرزومندم
مامان هاجر(یوسف و یگانه )
3 فروردین 94 10:14
سلام خوبین مهری جونم ،اول سال نوتون مبارررررک ،انشالله سال خوبی داشته باشین،دویما ماشالله به گلپسری عزیز که اینقدر شیرین زبون هستش
مامان مهری
پاسخ
سلام. سال نو شما هم مبارک. ممنون از محبت و لطف شما
مامانی رادین
5 فروردین 94 15:16
سلام خوبی؟ سال نو مبارک ایشالا سال خوبی پیش رو داشته باشید هزار سال زنده باشی
مامان مهری
پاسخ
سلام به روی ماهت. سال نو شما هم مبارک. امیدوارم سالی پر از شادی کنار رادین عزیز و همسر مهربونت داشته باشین.
مامانی رادین
5 فروردین 94 15:18
قربون حرف زدنت شیرین زبونم مهری جون خوب پچلونش جای من این مو فرفری قشنگو
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم. حتما میچلونمش.
مامان هاجر(یوسف و یگانه )
8 فروردین 94 13:35
سلام خوبین عزیزم ،من میتونم رمزتون رو داشته باشم ؟؟؟
مامان مهری
پاسخ
سلام عزیزم. میام پیشتون
√بهار مامانه برسام
9 فروردین 94 5:18
مهربون ترینم سلام سال نوتون مبارک هم شما و هم همسر گرامی و هم لبخند زیبای خدا مهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــراد عسلی خوشمل و ناز نازی گلم واقعا ازت یک دنیا ممنونم به خاطر محبت ها و لطف هایی که به من و برسام داری و شرمندم از اینکه این مدت دوست خوبی نبودم و نتونستم به درستی و اونطوری که باید قدر دان محبت هات باشم گلم منو ببخش...... عزیزم انشاالله سر فرصت براتون تویه پست رمز دار کل ماجرا رو مینویسم و میدونم بهم حق میدی که از نت و نی نی وبلاگ دلزده شم و دیگه تا یه مدت اصلا نخوام اسمی از نی نی وبلاگ به گوشم بخوره خصوصا وقتی یه جاهایی حرمت بعضی چیزا بی دلی به خاطر مغز بیمار و افکار مسموم به عده شکسته میشه و به اعتقادات و به عزیزانت جسارت و توهین میشه دیگه فکر نکنم جای هیچ حرفی باقی بمونه منم واقعا در این شرایط و چه بسا بدتر از این بودم که اینهمه مدت طول کشید تا از درد نافهمی این جماعت دورنگ کم بشه....راستش یکی دوباری که اومدم پنلم رو باز کردم کامنتهای شما و چند تا از دوستای عزیز نی نی وبلاگی دقیقا مثل مرحمی بود روی زخمای دلم و همین باعث شد کم کم بتونم با مهربونی های شما وجود این افراد رو کم رنگ و کم رنگ تر ببینم و اینم بگم که این اذیت و آزارها مال یکی دو روز نیست خیلی وقت بود ولی این اواخر به اوج خودش رسیده بود و کار به جایی رسید که واقعا دیدم اصلا یه وقتایی دور بودن بهتر از بودن و هر روز تحمل کردن فقر شعور این افراده....خلاصه منو ببخش که انقدر دایره ی این اذیت ها برام بسته و بسته تر شد که نتونستم از همون اول با وجود داشتن دوستایی مثل شما همه ی این اذیت ها رو ندیده بگیرم مثل کاری که قبلا میکردم...در نهایت هر کس آستانه ی تحملش تا یه حدیه و من اگه تعریف از خود نباشه با اینکه خیلی صبرم زیاده ولی ببین کار رو به کجا رسوندن که از همه چی بریدم و ترجی دادم اصلا دیگه نت رو تعطیل کنم حتی وب گردی هم نمیکردم...بگذریم هزارماشالله مهراد عسلی روز به روز ماه تر و خوشمل تر و اقاتر میشه الهی من فدای اون شیرین زبونی هاش بشم چقدر ناز این شاهزاده ی بی همتای ما جون دلم عزیزم خوب مامان گل پسملمون خرگوشی دوست داره دیگه براش موهات رو خرگوشی درست کن...برسام هم هر وقت من موهام رو جمع میکنم میگه مامان موهات رو باز بزار من موی باز دوست دارم خداییش منکه کیف میکنم از اینهمه توجه و سلیقه ی ناز پسملامون و از اونجا که میدونم از چند وقت دیگه این دل خواسته هاش رو به جای من به همسر عزیزش میگه پس سعی میکنم تا اون روز همونطوری باشم که پسملی دوس میداره. گلم اتفاقا این خیلی خوبه که ناز گلمون شما رو یه مامان مقتدر و روی پای خو میبینه و میدونه از الان و باید به شما تبریک گفت که همچین شخصیتی داری عزیز دلم گلم ببخش زیاد پر حرفی کردم...نیس این مدت نبودم دلم میخواد از همه جا و همه چیز برات بگم...شرمنده گل نازم از صمیم قلبم برات بهترین ها و قشنگ ترین ها رو از خدای مهربون میخوام و اینو بدون من چه نی نی وبلاگ باشم چه نباشم همیشه به یاد دوستای مهربونی مثل شما هستم و خدا خودش شاهده که همیشه تویه تک تک لحظه های سبز دعام به یادتون بودم و آخرین بار که یکی از این لحظه های ناب و با شکوه رو تجربه کردم و تک تک شما عزیزان رو یاد کردم همین چند روز پیش بود دوستتون دارم اونقدر که در وصف نمیگنجه..... امیدوارم در آغاز سال نو هممون نو شدن و حال خوب رو تجربه کنیم و هر روزمون بهتر از روز قبل باشه روی ماه شما عزیزم و گل پسر ناز و شیرین زبونمون رو میبوسم و به خدای مهربون میسپارمتون ***************مهـــــــــــــــــــــــــــراد ما یه دونه ست فقط واسه نمونه ست***************
مامان مهری
پاسخ
متاسفانه یکی از معایب خیلی از ماها اینه که ظرفیت بحث کردن و انتقاد رو نداریم و یا نحوه ارائه اعتقاداتمون رو بلد نیستیم و فکر میکنیم اونی درسته که فقط من میگم و فکر میکنم.... درحالی که هر کسی یه اعتقاداتی داره و لزوماً نباید که همه شبیه هم فکر کنن. پس فقط ما باید ظرفیت مون رو ببریم بالا و در مواقعی که کاربه بحث میکشه اصلا اون رو ادامه ندیم هرچند که حرف ما درست تر باشه. این کوتاه اومدن به معنی تسلیم شدن نیست بلکه ایجاد یه فرصت برای طرف مقابله تا به حرف هایی که زدیم فکر کنه. بعضی مواقع هم انتقاد هایی که بعضی از دوستان میکنن فقط از روی غرض که چه عرض کنم مرضه. پس اصلا خودت رو درگیر نکن و دکمه حذف رو بزن و خلاص. یه مدت برای من هم کامنت های منتقدانه خیلی میومد... گلم میدونم که روحیه حساسی داری ولی خودت رو اذیت نکن. به هر حال خوشحالم از اینکه دوباره برگشتی و دوست خوبی همچون شما رو کنارمون داریم. امیدوارم تو سال جدید بهترین ها نصیبتون بشه. دلمون برای شما و برسام عسلی نازنین خیلی تنگ شده بود.
مامان مهیار
13 فروردین 94 23:11
عزیز دلم عیدت مبارک صد سال به از این سالها..خیلی دوست داشتنی هستی گلم بوس بوس
مامان مهری
پاسخ
سلام. عید شما هم مبارک..... سالی پر از شادی داشته باشین
مامان ملی و کوروش
15 فروردین 94 8:49
گل پسر زیبا عیدت مبارک .مامانی عیدت مبارک ببخشید دیر به دیر میام چند وقتیه که اصلا نمیم وبلاگ بچه ها رو آپ کنم تنبل شدم حسابی
مامان مهری
پاسخ
ممنون بابت تبریکت. همین که توی این فرصت کم پیش ما هم میای یه دنیا ممنون. اشکالی نداره دیگه بهار شده و روزها حسابی بلنده و میتونی تلافی کنی.
سمانه
16 فروردین 94 13:06
سلام مهری جان.چه خبرا؟ عید خوش گذشت?چند کیلو چاق شدی ناقلا?شیرینی درست کردی?عکسش رو بزار اگه درست کردی
مامان مهری
پاسخ
سلام به روی ماهت.... سلامتی. ما که فقط خوردیم و خوابیدیم و مهمون بازی کردیم. خوشبختانه فقط یک کیلو.... خیلی دوست داشتم شیرینی بپزم ولی متاسفانه وقت نکردم. فقط میوه خشک کردم. فکر کنم شما که اهل شیرینی نیستی عاشقشون بشی.
مامان علی
16 فروردین 94 18:34
سلام عزیز دلم سال جدید وبهت تبریک میگم به به هنرمد باز خلاقیت جدید رو کردی ناقلا مهری چقدر این تیپ مهراد نانازه خیلی دوسش دارم.ببوسش بله شماهم یک عدد بچه کچل کن در منزل مبارک دارید خوشحالم پوست من تنهایی کنده نمیشه ماهم بادررفتگی مچ واب اوردن زانو!وزان پس دررفتگی مجدد بسیار از همسر کار کشیدیم....... امیدوارم توسال جدید همش خوب وخوبتر وعالی باشه به قول علی! خوب کردی نرفتی سراغ خرید منم واسه علی خرید کردم اما واسه خودمون همون 4 تیکه ای که قاسی دید ه بود گرفته بود والا اصلا مشنگ بازار رفتن نشدم ! میبوسمتون وبهترینهارو براتون ارزو میکنم
مامان مهری
پاسخ
سلام خانوم خانوما... بلاخره پوست همه ما به نحوی کنده خواه شد اب آوردن زانو!!!!!!!!! تو چی میکنی با خودت. من اصلا حوصله خرید دم عید رو ندارم. بنظرم همون یه شال و کیف و یا کفش نو بخری بسه دیگه. چه معنی میده سر تا پا لباس نو بخری آخه. ای قربون علی برم من با این خوب و خوبتر گفتنش
الهه مامان مبین
18 فروردین 94 0:58
ای جونم خوشگل من مهری جون این کدوم پارکه مبین همین الان عکسش رو دید و گفت که چرا منو اینجا نبردین ... حالا هی میگم مامان الان دیر وقته بذار از مهری جون میپرسم فردا میبرمت میگه برو بهشون زنگ بزن بپرس ماماااااااااااااااااااااااااااااااااان
مامان مهری
پاسخ
الهی فدای مبین جون بشم من. اینجا پارک الغدیره منظورم همون شهر بازی آخر پارکه.(خیابون دانشگاه ) کلی کامنت اومده بود که فرصت نکرده بودم جواب بدم. فقط بخاطر مبین جون همه رو تائید کردم تا بتونم جواب این کامنت رو بدم.
الهه مامان مبین
18 فروردین 94 0:59
قربون اون رنگ کردنت عزیزم چه ماشین خوشگلی هم کشیدی راستی خسته نباشی از خونه تکونییییییییییییییییییییییییییی
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم. تو هم خسته نباشی گلم..
الهه مامان مبین
18 فروردین 94 1:00
چه حرفای بامزه ای میزنی خوشگلم وای امان از دست این زبون بچه ها فدای همشون فرشته های آسمونی من
الهه مامان مبین
18 فروردین 94 1:00
دوستون داریم خیلی زیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد
الهام
19 فروردین 94 16:23
اوه اوه من کـــــــــــــلی با تاخیر به این پست رسیدم اول از همه بگم در مورد کاج ها واقعا هنرمندانه بود و این نگتۀ تستی شو من نمی دونستم و امان از دست این آقا پسر نکته بین و نکته سنج که حواسش حسابی روی مامانش متمرکزه و ریش پا و مدل مو و ... رو می بینه و اظهار نظر می کنه ماشینی رو که کشیده عشق است ایشالا دوستی ت با امیر مسعود پایدار باشه و همیشه پیشت باشه عزیزم امیدوارم سال نو سالی باشه همراه با خوبی و سلامتی و شادی
مامان مهری
پاسخ
شما هر وقت بیای باعث افتخارمونه. برای خود من هم خیلی جالب بود. اولین بار اومدم یکیشون رو بشورم که دیدم کلا بسته شد و کلی ناراحت شدم. بعدش بصورت مانلا تصادفی به این نکه پی بردم. واقعا امان. دیروز سر صبح بیدار شده بهش میگم پاشو ممیخوایم بریم سر کار. میگه رژلب نزدی؟ میگم نه. می فرمایند : برو بزن..... بچم انگاری میخواد از کار بیکارم کنه. در مقابل هنرمندی های علیرضا که چیزی نیست. امیدوارم شما هم سالی خیلی بهتر از پارسال داشته باشین.