روز مادر مبارک.
تا چند سال پیش که مادرم نگرانم میشد درکش نمیکردم ،گاهی هم عصبانی میشدم که بابا من دیگه بزرگ شدم. ولی الان دو سال و ده ماهه که خووووب میفهمم مادرم چه حسی داشته و چرا الان موهاش سپیده.
من مادری دارم از جنس بلور . مادری که نه تنها مادرمه بلکه خواهر و رفیق ام هم هست. مادری که همه دارایی اش تو دنیا دو تا بچه اشه...
مادری که اگر روزی یه بار صداش رو نشنوم دیوووونه میشم. مادری که از رفتن ترسی نداره و تنها دغدغه این روزهاش تنهایی من بعد از خودشه .
شاید خیلی هاتون ندونین ولی من خواهری ندارم. بهمین خاطر از همون اول اگه حرف دلی بود محرمش مادرم بود. هرچند که آدمی نیستم که خیلی بگم چون میدونم اینجوری با سبک شدن خودم بار غصه های مادرم رو زیاد میکنم .
برای مادرم هیچ کاری نکردم یعنی اصلاً نمیتونم که کاری کنم.فقط میخوام دعا کنم ، دعا برای سلامتی و طول عمر همه مادرها بویژه مادر خودم.
خدایا، خدایااز خوان نعمت بی کرانت سلامتی و طول عمر با عزت رو همیشه همیشه به مادرم ارزانی کن. میدونم خیلی خودخواهانه است ولی من توی این مورد میخوام خودخواه باشم .
عذر می خوام از تمامی دوستانی که مادرشون در بستر بیماریه و یا مادرشون رو از دست دادن بخصوص فائزه و رویای عزیزم.
دعا میکنم که خدا لباس عافیت تن تمامی مادران بیمار و همنشینی با ریحانه النبی رو قسمت همه درگذشتگان کنه.
دوستای گلم بیاید سعی کنیم تا وقتی مادرامون کنارمون هستن قدرشناس زحماتشون باشیم.
در پایان ازتون تمنایی دارم ، فاتحه ای نثار روح مادر عزیزی به نام طوبی که تقدیر الهی در جوانی اون رو از سه تا گل اش جدا کرد ،بفرمائید.
یاران همراه ،دوستان گلم ، مادرای مهربون روزتون مبارک.
مهراد 34 ماهه من : مامان جونم اوزت مبااَک.