گل عشق ما مهرادگل عشق ما مهراد، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
میوه زندگی ما مهرا میوه زندگی ما مهرا ، تا این لحظه: 7 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

مهراد لبخند زیبای خدا

دیالوگ های مهرادی

1394/2/9 12:45
نویسنده : مامان مهری
1,008 بازدید
اشتراک گذاری
 

 

مهراد  2 سال و 10 ماهه 

در حال ماشین بازی

بابا مهرداد: مهراد گلی بیا یه بوس چسبونکی بده .

من : نمیدم

بابا مهرداد : بیا دیگه ...

من : جون مادرت نمیدم.

بابامهرداد : بغل خنده

*****

ظهر ، تو ماشین در حال برگشت از سرکار

مامان: مهراد امروز با رها بازی کردین ؟

من : آره

مامان : رها چی کار میکرد؟

من : شیطون بازی دلخور

مامان : شما چی کار میکردی ؟

من: ماشین بازی راضی

*****

یه بعد ازظهر بهاری بعد از سه ساعتی خواب

من: مامان، ما نی نی نداریم !. بریم نی نی بخریم .

مامان مهری : تعجب متنظر

من : یه دختر بخریم ، یدونه اَم پسر ...

مامان مهری : حالا چه شکلی باشه ؟ خندونک

من : یه دختر شکل مربع ، پسر شکل مثلث .

مامان مهری : تعجب سوال

من : بعد پوشک بیاریم پوشکش کنیم.

*****

بعد ازشام ، دستا حلقه شده دور گردن مامان

من : شما دختر خوبی هستی.آفرین دختر گلم

مامان مهری : قربونت برم منمحبتشما هم پسر خیلی خوبی هستی.

من : عزیز دلم دوسِت دارم

مامان مهری : من هم دوست دارم عزیزدلم.بوس

*****

موقع خواب ، سه نفری روی تخت 

مامان : شبت بخیر گلم بوس

من : شب شما هم بخیر. بابایی شب شما هم بخیر.

بابایی :شب شما هم بخیر پسرم. من شما رو خیلی دوست دارم.

من: من هم شما رو دوست دارم. 

مامان : خواب های خوب ببینی محبت

من : شما هم خوابای خوب ببینی.

*****

داخل آشپزخونه ، سبد گیره ها ریخته رو زمین

من : خاک بر سرم

مامان : خدا نکنه 

*****

در حال گفتگوی تلفنی با بابایی

من: سَآآآآآم ، هسته نباشی.

بابایی : سلام پسرم ، خوبی ، شما هم خسته نباشی.

من: بابا چی خریدی؟؟؟

بابایی : چی دوست داری برات بخرم؟

من: هر چی دوست داری...

بابایی : محبت

من: بابا زود بیا

*****

موقع دستشویی رفتن.

مامان مهری : مهرادم بریم دستشویی.؟

من : اجازه بده پازلم رو درست کنم، میام.

مامان:دلخور

*****

ساعت 3:30 بامداد ، من بی خواب و مامان خواب آلود.

من: مامان من گرسنه ام . غذا میخوام

مامان : پسرم بخواب فردا صبح بیدار میشیم صبحونه میخوریم.

من: آخه من غذا نخوردم ، غذا میخوام. یادته پریشب سیب زمینی سرخ کردی تو آشپزخونه خوردم.

(اشاره به شبی که بدون شام و زود خوابیده بودم و نصفه شب از زور گرسنگی بیدار شدم و مامانم مجبور به درست کردن شام شد. )

مامان : گلم تازه شام خوردیم که !. میخوای شیر بیارم؟

من:  آره. یخ باشه.

*****

ساعت 7 صبح  ، در حال خروج از خونه

مامان مهری : پسرم بدو بیا بغلم بریم.

من : مامان لُژ لب نزدی ؟؟؟

مامان : نه عزیزم.

من : برو بزن .

مامان : قربونت برم الان میخوام برم سر کار. وقتی میرم سر کار، رژ نمیزنم.خجالت

****

 داخل  دستشویی در حال پی پی کردن

مامان : پسرم یکم دیگه زور بزن بزار باز هم بیاد.

من در حال اشاره به آنچه خارج شده خجالت : ببین باباش اومده، مامانش اومده ، پسرشون هم اومده ، نی نی و مادرجونش هم فردا میاد....

مامان : خندونک 

*****

مامانم در حال  کلافه گی فردا ناهار چی بزارم؟؟؟

مامان : مهراد شما بگو ناهار چی بزارم؟ چی دوست داری ؟

من : هرچی دوست داری.

مامان :کچل

و گاهی هم برای دلخوشی مامانم میگم کوکوسبزی یا کتلت.

*****

داخل ماشین در حال مرور روزانه ها

مامان : مهرادم امروز چی کار کردین؟

من : رها رو شیشه  کثافت کاری کرد. 

مامان: یعنی چی ؟ 

من: رها دستاش رو کثیف به شیشه زد. مادرجون اومد دستمال کشید. تمیز شد.

مامان: سوال

*****

من و مادر جون داخل حموم

من : مادر جون من میزنم ، شما بی اَقص..

مادر جون: شما هم برقص

من : نَـــــــه ، دخترا می اَقصَن.

مادر جون : دلخور

و دقایقی بعد

من : مادرجون  موهامو شامپو  زدی بگو چشامو نگه دارم.

*****

من و مادر جون توی کوچه کنار یه وانت پارک شده

مادرجون : بیا بغلم بزارمت پشت وانت.

من: نه مادر جون، منو می بره بیچاره میشم. دیگه مامان ، بابا ندارم.niniweblog.com

*****

من و مادر جون و رها در حال هواخوری

من : رها نرو ، رها گفــــــــــــــتم نرووووووووو niniweblog.com

رها: درحال دویدن niniweblog.com

من: رها گربه میاد میخوردِت هاااااااااا.....

مادر جون :  تعجب  محبت

*****

موقع بازی 

من : چاکریم، مخلص اَم، در خدمتیم ، عذر میخوام، سپاسگذارم...

مامانم : ذوق مرگ محبت

موقع صحبت کردن

من : اعصابمو خورد نکن ، بیچاره ام کردی ، ای بابا برو دیگه و....

مامانم :گریه

*****

من و مادرجون 

من: (بی بی سی) مامان مهری النگو خرید . 

مادر جون : ببین من النگو ندارم.  برای من هم النگو میخری.

من :  پول ندارم. شیطان

مادر جون : از بابا مهرداد پول بگیریم بریم بخریم .

من : بابای من پول نداره ، باباجون بخره. خندونک

*****

 

من : بابا اونی که تو ماشین باهاش حرف میزدی کی بود؟

بابایی ؟ دوستم بود 

من: اسمش چی بود؟

بابایی : فرهاد

من : چی میگفت ؟

بابایی : کار داشت. 

من : این که الان زنگ زد رفتی تو اتاق کی بود ؟ 

بابایی  : عمو مجید بود.

من : چی میگفت...

بابایی : شاکی

*****

در حال درست کردن پازل

مامان : مهرادم این تیکه جاش کجاست؟سوال

من : بزار ببینم..... آها اینجاست ..... موفق شدم.راضی

مامان : آفرین پسر گلم

*****

ساعت 8 صبح خونه مادرجون ، مادر جون مثلاً خوابیده و من بیدار باش 

من : مادر جون پاشو

مادر جون : خواب

من : مادر جون اکرم پاشو چشماتو باز کن....

مادر جون : خواب

من :مادرجون پاشو ببین من اومدمااااااا، چشماتو باز کن

مادر جون : بغل

*****

من تو مطب دکتر ، دراز کشیده روی تخت.

آقای دکتر : موهاتو به من میدی 

من : نه 

آقای دکتر : ببین من مو ندارم

من : برو از فروشگاه بخر.

و دوباره من : من هم لوازم پزشکی داااااااارم. خونمونه.

*****

توی ماشین در حال صحبت

مامان مهری : اِه مهراد کامیونَ رو ببین!!!!!!!! (با کلی ذوق )

من : بله ، خودم دیدم. (در کمال خونسردی )

مامان مهری : گیج

*****

بعد از دستشویی در حال گریه 

مامان : چی شده؟؟؟؟؟

من : آخه من که جیش نداشتم ! چرا رفتیم دستشویی؟؟؟گریه

مامان : عزیزم همین الان با هم رفتیم دستشویی و جیش کردی دیگه !

من : آخه الان تشنه ام میشه.دوست ندارم.گریه

مامان مهری : هَنگ کرده هیپنوتیزم

 

 

پسندها (7)

نظرات (19)

مامان ملی و کوروش
9 اردیبهشت 94 14:57
الهی فدای حرف زدنش دختر مربع پسر مثلثخیلی باحال بود باباش اومده مامانشم اومده ....وای چه تخیل قویه داره ماشالا
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم
مریم مامان آیدین
9 اردیبهشت 94 16:15
ای جوووووووووونم این خوشمره کوچولو مهراد خجالتی خودمونه خیییییییییییلی لذت بردم مهری جونم...من از پشت این وازه ها کلی ذوق کردم خودت چه حالی کردی خصوصا واسه درخواست نی نی یا استنطاق کردن باباش خوش یه حالتون...پس رابطه با دکتر حسنه ست فدای اون هوشش که اگه جیش کنه تشنه میشه خیییییییییلی این پسرک شیرین زبونمون رو ببووووووووس
مامان مهری
پاسخ
این پسرک ما تو خونه بلبلیه برای خودش. ممنون مریم جون اگه س فردا دیدین بالای وبلاگ خورده مثلث ما .... روزه تو دل مامانشهٰ از من نبینین هاٰ بچم درخواست کرده. خدایی من تو این 7 سال اینجوری از باباش سوال جواب نکردم که مهراد میکنهٰ من هم آی حال میکنم. خدا رو شکر رابطه اش با دکتر خیلی خوب شده. شما هم آیدین جون خوش خنده ام رو ببوس که ماشاله مردی شده.
مامان راحله
9 اردیبهشت 94 17:18
فداشششششششششششش
مامان مهری
پاسخ
ممنونم
مامان راحله
9 اردیبهشت 94 17:18
راستی مهری جون مهراد رو کی از پوشک گرفتی ؟
مامان مهری
پاسخ
سلام. مهراد رو از دو سال و دو ماهگی (تعطیلات عید فطر پارسال) دیگه پوشک نکردم.
مامان نازنین زهرا
10 اردیبهشت 94 1:01
سلام یه روز ما رودعوت کنین به صرف مهرادلطفا
مامان مهری
پاسخ
سلام. من خودم بعضی وقت ها میگم مهراد بیا بخورمت. میدونی چی میگه ؟ منو بخوری دیگه مهراد نداری هااااا
الهام مامان علیرضا
10 اردیبهشت 94 11:19
اول این که علیرضا به محض دیدنِ مهراد جون میگه:" این چرا ناراحته؟" حالا جواب بده مهری جون که چرا مهراد جون ناراحته؟ حالا این شیطون بازی چطور بازی هست؟ مثلث و مربع رو خوب اومدهایشالا که براش یه دوقلو بیاری مهری جون و چه دل و قلوه ای رد و بدل شده بین مادر و پسر و واقعا خیلی مودبه هااااااخدا حفظش کنه اتفاقا علیرضا هم امروز شش صبح بیدار شده و میگه من بستنی میخوام امان از این پسر و دسته بندی پی پی ها بچه ام چقدر هم ترس از جدایی داره تا کجا رو خونده النگو هم مبارکت باشه مهری جونو چه خوب از موجودی جیب باباش محافظت می کنه خب مهراد جون این همه مو داری دیگه یه کم به آقای دکتر هم میدادی ببوسش از طرف من مهری جون ماشاله واقعا شیرینه گل پسرمون
مامان مهری
پاسخ
سلام. اگه منظور علیرضا جون عکس بالای همین پسته ، باید بگم مهراد تازه از خواب بیدار شده شیطون بازی نوعی از شیطنته که مهراد میندازه گردن طفلک رها . دو قلو رو خوب اومدی ، من ولی فکر کنم یکی مربع باشه و یکی مثلث خیلی با ادبه ولی متاسفانه بعضی مواقع حرفهایی میزنه و کلماتی رو به زبون میاره که مخ آدم سوت میکشه . دستشویی رفتن برای ما شده یه سوژه و کلی میخندیم از این دسته بندی ها... راستش النگو قبلی ام شکسته بود. ممنون عزیزم. ممنون از حضور گرمتون.
الهه مامان مبین
10 اردیبهشت 94 16:58
ای جونم قربون اون دیالوگ های خوردنیش بشه خاله
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم.
الهه مامان مبین
10 اردیبهشت 94 17:02
چقدر جالب اسم مامان منم اکرم هست به قول مبین ( اتم جونی ) قربون اون تشنگیت ای خدا حرفاشو ببین مهری جون واقعا ما بزرگترها گاهی اوقات از دست حرفای این کوچولوها هنگ میکنیم
مامان مهری
پاسخ
خدا مامانت رو براتون نگه داره. مهراد که مادر جونش رو با اسم و فامیل صدا میکنه. میگه مادر جون اکم صالی
الهه مامان مبین
10 اردیبهشت 94 17:03
خوردنی دوست داشتنی خاله مامانی براش اسپند دود کن
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم. مبین جونم رو ببوس
مامان صدرا
12 اردیبهشت 94 9:47
وای الــــــــــــــــــــــــــــــــهی فدات شم این پسر چه خوردنی بود که تا حالا نفهمیدیم چه حرفا وصحبت های دلپذیری عشق منی مهرادم موی طلای خاله
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم. صدرا جون رو ببوس خاله
آویسا
13 اردیبهشت 94 12:50
ای وروجک شیرین زبون
مونا
14 اردیبهشت 94 0:41
سلام مهری جون. چه حرفای خو و و شمزه ای . . . . فدا ا ا ا ا ا ی شیرین زبونیهاش . . . . پسرا کلا تو یه سری از امور مثل همن . . . .النگوی نو مبارک پستت شیرین شیرین بود . . .
مامان مهری
پاسخ
سلام عزیزم. ممنون از لطفتت. فکر نمیکردم این پست اینقدر مورد توجه واقع بشه. همش فکر میکردم آخه حرفای مهراد برای دیگران چه جذابیتی می تونه داشته باشه؟. حالا خوشحالم که خوشت اومده.
سمانه
14 اردیبهشت 94 9:14
مهری عزیزم سلام .الحق که اسمت برازندته!مهربون!
مامان مهری
پاسخ
سلام سمانه جون. ممنون بابت لطفی که به من داری. امیدوارم که بتونم واقعا مهربون باشم.
سمانه
14 اردیبهشت 94 9:15
سه بار اومدم وبا لذت کلمه به کلمه اشو خوندم ولی حس نظر نداشتم .واقعا روحیه خوبی نداشتم !
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم. همیشه تغییر سخته. امیدوارم هر روز بهتر و بهتر بشی
سمانه
14 اردیبهشت 94 9:18
قسمت دختر مربع پسر مثلث خیلی خنده دار بود! والبته قسمت پی پی ها(مهری بی تربیت) خدا حفظش کنه،ماه ماه!
مامان مهری
پاسخ
آخه میدونی هر چی بی تریبت تر باشه بامزه تر میشه. خدا صدرا گل رو هم حفظ کنه. ماشاله صدرا هم خیلی شیرین زبون و ماهه .
سمانه
14 اردیبهشت 94 9:20
چند وقت پیش همسرم اتفاقی عکس مهراد دید با تعجب گفت :سمان خارجیه!!!!!!! برای بچه صدقه بنداز
مامان مهری
پاسخ
می گفتی made in قزوینه. به روی چشم عزیزم. البته میدونم که شما خانوادگی دل پاکی دارین و چشم زدن اصلا بهتون نمیاد.
مامان ریحانه
14 اردیبهشت 94 23:31
فدای تو خوشگل پسر بشه خاله که اشکال هندسی رو در مورد خواهر برادرتم اجرا میکنی حالا خاله جون مثلثه متساوی الاضلاع باشه یا متساوی الساقین ( تپلی یا قد بلند ) من نمیدونم این نسل جدید چرا همیشه تو دستشویی مهمونی به پا میکنن نازنینم هنگام این امر مهم هی داد میزنه مامانه پی پی ها صبر کن الان بچت میاد پیشت منم با همچین حالتی باید پی پی ها رو راهنمایی کنم برن پیش مامانشون مهراد جونم که ایل و تبارشونو میکشه وسط
مامان مهری
پاسخ
ای جونم چقدر خوب اشکال رو توصیف کردی . هوس بچه کردم. آی گفتی امان از دست این بچه ها. پس شما هم پروژه پی پی ها رو دارین. حالا یه مدت بود مهراد با پی پی ها خداحافظی میکرد و براشون بوس هم پرت میکرد.حالا خدا رو شکر این عادتشو ترک کرده.
مامان ریحانه
14 اردیبهشت 94 23:43
ای جاااااااااااااااانم به مهراد عزیزم که اعصابشو نباید خورد کرد ( آخه از الان خاله جون اعصاب مصاب نداری شما ) عزیزم قلبون چشمای نازت که موقع شامپو زدن نگهشون میداری شیرین عسل جوجو کوچولو.ی ناز نازی چقدر شما هوای جیب بابا مهرادو داری مهری جون النگوتم مباااااااااااارک با وجود مهراد نازم شما نصف وقتی که در منزل تشریف داری باید مشغول چلوندن آقا مهراد ناز نازی باشی خدا برات حفظش کنه خواهر یه عالمه ببووووووووووووس آقا مهراد ناز و دوست داشتنیو
مامان مهری
پاسخ
آره بابا این نسل جدید کلا بی اعصاب هستن. ماشاله پسر ما خیلی جون دوست و بابا دوسته... ممنون عزیزم. این پسر ما از بوسیدن هم خوشش نمیاد آخه. وقتی بوسش می کنی فوری میگه پاک کردم.
الهام
20 مرداد 94 11:13
سلام مهری جانم کجایی؟ چرا به روز نمیشی؟ نکنه رفتی شمال؟ همون سفری که گفته بودی قراره بری؟! شاید هم به شدت درگیر آماده شدن برای عروسی هستی؟! آرزوم اینه که هر جا هستی سرت به شادی گرم باشه مهراد گلم رو می بوسم
مامان مهری
پاسخ
سلام الهام عزیزم. بزودی زود میام علیرضا جون رو ببوس