گل عشق ما مهرادگل عشق ما مهراد، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
میوه زندگی ما مهرا میوه زندگی ما مهرا ، تا این لحظه: 7 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

مهراد لبخند زیبای خدا

خردادی اَم

1394/3/9 11:38
نویسنده : مامان مهری
929 بازدید
اشتراک گذاری

 白雪姫★ のデコメ絵文字 خردادی اَم

 از گذشته های دور خرداد ماه برای ما یادآور امتحان بوده و هست ،مادر من همیشه دلش برای متولدین این ماه میسوخت چون وقتی کوچیک هستن که مراسم تولدشون درست میوفته وسط امتحاناتُ و ملت همه در حال آمادگی برای امتحان هستن یا در اوج امتحانات و یا تازه امتحانات تموم شده و کسی حسش رو نداره بره تولد.!.. خودشون هم که به سن مدرسه میرسن دیگه نور علی نور میشه.

تازه بگذریم که تقریباً توی این فصل هر 4 سال یه جام جهانی فوتبال و هر دو سه سالی یه انتخابات داریم که برگزار میشن. پس حسابی دستتون اومد که چه شیر تو شیریه این خرداد ماه و چرا مامانم دل خوشی از این ماه نداشته. تنها نکته مثبت برای مامانم این بود که این ماه نوید بخش رسیدن سه ماه تعطیلاته خندونکو همچنین تعطیلات نیمه خرداد که فعلا تا چند سال فرصت خوبیه برای مسافرت. حالا از قضا زد و دردونه اش هم که قرار بود تیر ماه به دنیا بیاد 21 روز جلوتر اومد و شد خردادی شاکی این جوری بود که ذهنیت مامان من کلا به هم ریخت و خرداد ماه شد بههههههههترین ماهها.خندونک

حالا سه سالی میشه که این دیدگاه مادرم کمی متفاوت شده و هرسال که به آخر های اردیبهشت میرسیم غوغایی تو دلش راه میافته و لحظه شماری میکنه برای رسیدن خرداد ماه . حالا دیگه از  امتحان هم خبری نیست و این لحظه شماری ها فقط برای رسیدن تولد منه. شور و هیاهویی که نشان از بزرگ شدن من داره. توی اردیبهشت ماه مامان من همش تو فکر اینه که برای تولد مهراد چی کار کنم؟متنظر کیک چه شکلی سفارش بدم یا اصلا خوبه خودم درستش کنم؟متنظر امسال تولد مفصل بگیریم یا خودمونی؟ و از این حرفا.

امسال هم خرداد ماه با حال و هوای تولد برای ما رسید.جشن البته ما امسال هییییچ برنامه ای برای تولدو یا برگزاری تولد خیلی مفصل، نداریم . تا ببینیم چی پیش میاد. 

حالابریم سراغ چند تا عکس برای خالی نبودن این قسمت ،  

 

و این هم یه روز دیگه توی اتاقم.

ببینین تورو خدا ، این مامان من نمیزاره دو دقیقه تو حال خودم باشم.

عبرت نوشت: همه فصول و ماهها زیبان .. هیچ وقت انزجار خودتون رو از هیچ ماهی اعلام نکنید. هیس 
حالا دقت کردین اگه مثلا  مامانم میگفت از BMW یا بوگاتی بدم میاد عمراً اگه اینقدر سریع بهش  برسه !
 

*****

白雪姫★ のデコメ絵文字 خانه شادی 

اولین باری بود که می رفتیم خانه شادی ، تقریبا نیم ساعتی هم از شروع سانس گذشته بود و مامانم می خواست فقط شرایط اِش رو بپرسه . وقتی کار مامانم تموم شد داشت خداحافظی میکرد تا روزهای بعد با برنامه ریزی منو ببره خانه شادی . توی همین فکرا بود که من با دیدن ماشین قرمزی که اونجا بود ، یه دل نه صد دل شیفته شدم . این شد که رفتم برای بازی . مامانم اصلا فکرشو نمی کرد  و باورش نمیشد که من تنهایی  توی محوطه بازی بمونم بهمین خاطر تموم مدت پشت در ورودی نشسته بود... حتی باورش نمیشد که من موقع تموم شدن سانس برای خروج گریه کنم و بگم نریم خونه !خندونک ولی شد دیگه چشمک  و من بالاخره بعد از کلی آسمون و ریسمون بافی های مامانم خوشحال و خندان بعد از خداحافظی گرم و پرتاب ماچ و بوسه برای همه مربی ها از اونجا خارج شدم.بوس محیط خیلی شادی داشت و انرژی که به من داد باعث شد که بشتر بریم خانه شادی و خوش بگذرونیم.جشن

این هم چند تا عکس از بازی هایی که کردیم.

تاپ دوست دارم ولی از این یکی اصلا خوشم نیومد.! قیافه رو نِگا ...

وایساده بودم یکی از بچه ها ماشین ها رو ازپارک خارج کنه تا من بزارم سر جاش. ببین چطوری دارم مواظبم تا چیدمان ماشین ها بهم نخوره.....

 این ماشینَ رو هم ببرم پارک کنم. میدونین که من نسبت به ترتیب ماشین ها خیلی حساسم.

قسمت مورد علاقه ام تعمیرگاه ماشین.

و اما قسمت شن بازی که خیلی جذاب بود اگرچه اولش یکم از خاکی شدن خوشم نمیومد.

و صحنه ای که مادرم تا حالا ندیده بود،اینکه من یه ساندویج رو بردارم وگاز بزنم.تعجب! این هم از تاثیرات قرارگرفتن تو جمع بچه ها بود دیگه.

*****

白雪姫★ のデコメ絵文字 تولد

اول خرداد تولد خاله سحره . اول بزارین خاله سحر رو براتون معرفی کنم. سحر و مونیکا جون سال 86 بواسطه قبولی دانشگاه به شهر ما اومدن و در دو اتاقی که طبقه بالای خونه مادر جون ایناست ساکن شدن. این سکونت بعد از عروسی مامانم اینا پیش اومد و اینجا بود که حضورشون کنار مادرجونم تا حدی تونست جای خالی مامان مهری رو براش پر کنه...محبت

بعد از چند سال خاله سحر و مونیکا دوستای خوبی برای ما شدن و خاله سحر به همراه خانواده اش به شهر ما اومدن و خونه گرفتن و ما هنوز با هم در ارتباطیم. با وجود اینکه من تقریبا یک ساله بودم که خانمهای فارغ التحصیل از خونه مادر جون اینا رفتن ولی هنوز که هنوزه خاله سحر رو خیلی دوسش دارم و بیا ببین چه لاوی میترکونم براش! محبتمحبتبوسبوس

این عکس هارو قبل از رفتن به تولدش گرفتیم.

اینجا هم خونه خاله سحر اینا ست ...

پسندها (8)

نظرات (21)

بابا و مامان
9 خرداد 94 12:22
وبلاگ قشنگی دارید ...
مامان مهری
پاسخ
ممنون
مامان لیانا
9 خرداد 94 16:04
ماشالا اقا مهراد خیلی ناز و خوشگله خدا براتون حفظش کنه
مامان مهری
پاسخ
ماشاله به چشمای ناز شما.... ممنونم.
مامان راحله
9 خرداد 94 17:37
مامان مهری
پاسخ
به توان 1000
سمانه
9 خرداد 94 23:54
پیشاپیش تولد مهراد آمریکایی مبارک باشه . مهری مگه تو معلمی که سه ماه تابستون تعطیل هستی ? وای من نمی دونستم مهراد زودتر بدنیا اومده !
مامان مهری
پاسخ
سلام. ممنونم. نه عزیزم. معلم نیستم. اون قدیم ندیما بود که سه ماه تعطیل بودیم. اگه بدونی چی کشیدم بخاطر این زودتر به دنیا اومدن.
مامان ریحانه
10 خرداد 94 10:55
سلام مهری جون میگم چه جالب من تا حالا به خرداد اینجوری نیگاه نکرده بودم خدا خیرت بده خواهر چشم و گوشمو باز کردی حالا جالبه پوریا هم خردادی 31 خرداد مرز بین خرداد و تیر اما دیگه واسه پوریا امتحانا و این چیز میزا تموم شده پیشاپیش تولد آقا مهراد خوش تیپ و گل مباااااااااااااااااارک
مامان مهری
پاسخ
سلام. خواهش میکنم. دیگه این کاری بود که از دستم بر می اومد دیگه اِه پس آق پوریا هم خردادیه ، خوشحالم یه پسر خرداد ماهی دیگه رو هم شناختم. ممنون عزیزم. چشم به هم گذاشتیم سه ساله شد.
مامان ریحانه
10 خرداد 94 11:02
الههههههههههی فداش شم چه قشنگ ماشینا رو میبره پارک میگم پسرای دوره قدیم که ماشین نداشتن چیکار میکردن خدا خیر بده به این ماشینا که بچه هامونو سرگرم میکنه چه لذتی داره شن بازی کاشکی ما هم بچه بودیم ساندویچش نوش جونش بیخود نیست میگن بچه ها بیرون از خونه غذا خوردنشون بهتر میشه ما با این بچه های بد غذامون یسره باید بیرون باشیم تولد خاله سحر مبااااااارک چه جالب که دوستیتون پایدار مونده و جالبتر اینکه خاله سحر با خانوادش اومدن شهر شما واسه زندگی پس معلومه قزوین خیلی شهر باصفایی بوووووووووووووووس واسه آقا مهراد گل خودم
مامان مهری
پاسخ
مهراد رو چیدمان ماشین ها خیلی حساسه. کلا تو خونه هم ماشین هاش رو گوشه اتاقش چیده و خیلی باهاشون بازی نمیکنه. هر چند روز یه بار فقط درمیاره و یه دور میزنه که باطری خالی نکنن. دوره قدیم ده تا بچه با دو تا ماشین درب و داغون بازی میکردن الانه دو تا بچه بلد نیستن با ده تا ماشین بازی کنن.( عجب جمله ای شد)در کل بچه های قدیم بلد بودن چطوری با هم دیگه بازی کنن. امان از بد غذایی این بچه ها که یه ساندویچ گاز زدن آدمو دست به دوربین میکنهانگاری قله اورست رو فتح کرده. جای شما خالی جشنی بود با بزن و بکوب فراوووون. نشنیدی خواهر ! قزوین خاک دامن گیری داره ما کلی مهاجر از شهر های مجاور داریم. نازنین خوشمل بانو رو ببوس.
الهام
10 خرداد 94 16:36
الهی که مهراد جون تنش همیشه سلامت باشه و مراسم تولد سه سالگی به خوبی و خوشی برگزار بشه و البته من دلم آب نمی خوره مهری جون با سلیقه دست رو دست بذاره و تولد مفصل نگیره و باهات موافقم که از هر چی بنالی به سرت میاد چه خونۀ شادی جالبیاتفاقا منم از اون قسمت تعمیرگاهش خیلی برای علیرضا استقبال می کنم. البته من تا به حال علیرضا رو به جز مهد جایی نبرده ام تولد خوش گذشت؟ آفرین به پسر خوش تیپ مون که تو تولد شرکت کرده و خاله سحر و شاد کرده می بوسمش هزار هزار تا
مامان مهری
پاسخ
امیدوارم تن شما و خانوادت هم همیشه سلامت باشه. امسال واقعا برنامه ای ندارم. شاید یه جشن خیلی خودمونی. اعتقادم اینه که لزومی نداره که هرسال یه جشن مفصل بگیرم و کلی مهمون دعوت کنم. آخه دو تا حالت داره:1. یه عده که اصلا اهل تولد گرفتن نیستن و اونجوری من هر سال باید شرمنده محبت شون بشم. 2. توی این گرونی بنیان کاری رو بزارم که بقیه هم بخاطر چشم و هم چشمی بخوان هر سال یه جشم مفصل بگیرن. ببخشید خیلی وراجی کردم. مهم اینه که بچه ها شاد باشن و تمرین استقلال بکنن. مهد یا خونه شادی خیلی فرقی نداره. قسمت تعمیرگاهش با کلی اچار و پیچ گوشتی و انبر دست خیلی جالب بود. علیرضا خان نوری رو میبوسم. خیلی دلم براش تنگ شده.
مامان صدرا
11 خرداد 94 22:59
سلام مهری جون واقعا به این جور چیزا تا به حال فکر نکرده بودم شایدم ازاینکه خردادی نداریم ... پیشاپیش تولد اقا شازده مبارک ...... تولد سحر جونم مبارک باشه انشالله همیشه دوستای خوبی برا هم باشین مهراد جونم واسه تولد خاله جونی چه تیپی زدی قـــــــــــــــــربونـــــــــــــــت
مامان مهری
پاسخ
سلام. ممنون عزیزم. صدرا جون رو ببوس گلم
مونا
17 خرداد 94 23:32
سلام. تولد خردادیهای عزیز این پست مبا ا ا ا ا رک . بسلامتی . . . .الهی که 120 سال عمر پربرکت داشته باشین . . . . خانه شادی اش رو و ساندویچ خوردنشو رو عشقه . . . . و خاله سحر .... چه دوستان مهربونی دارین . . . . و یه تبریک مخصوص برای پسر تیرماهی که خرداد ماه دنیااومد و همه رو سورپرایز کرد . . . .
مامان مهری
پاسخ
سلام. ممنون بابت همه تبریک هات. واقعا داشتن دوست خوب توی این دوره زمونه خیلی ارزشمنده. باران کوچولو روببوس.
آویسا
19 خرداد 94 9:01
ای قربون پسر خوشگل بشم من که داره 3 سالش تموم میشهتولدت مبارک پسر زیبا
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم. یه چند باری بهتون سر زدم ولی متاسفانه نمیتونستم کامنت بزارم. دوستون داریم
مامان علی
19 خرداد 94 9:59
سلام خردادی کوچولو جیگر بدان وآگاه باش همسرمان نیز خردادیست!بدان وآگاه باش ما دسته گل آب دادیم! خوب تازه رسیده بودیم خونه!دیگه حال نظافت وجشن و.....نداشتم،خلاصه ازصبح باعلی رفتیم خرید تا یخچال بی صاحاب خالی روپرکنیم،آخرسرم تخم مرغ نگرفتیم!عصر همسرفرستادم بهر آرایشگاه!خونه آقاش!حاللا ژله وتیرامیسو درست کرده بود،گاناش وپودینگ وسط کیک هم همینطور!فقط کیکه مونده بود!!!تخم مرغم نداشتیم،پولم خونه نداشتم،کارتمم دست قاسی!علی هم خواب بعد خورد توذوقم!هیچی همسرم اومد با آه وناله گفتم میخاستم سورپرایزت کنم امروز تولدته و....گفت به گوشیم از طرف اپراتور وبانک پیامک اومده میدونستم!!!هیچی روی تیرامیسو براش شمع گذاشتم!کاش صبحش کیک ازقنادی میگرفتم! بله کلا خردادی ها......... عزیزم منم دقیقا امسال تصمیم به جشن احتمالا سه نفره یا باخانواده هامون دارم، ایشالله زنده باشه وسلامت سالها باهم عاشقی کنین،دومادش کنی برا نوه نتیجه هات تولد بگیری مادر
مامان مهری
پاسخ
سلااااام. نمیدونم چرا از وقتی مهراد خردادی شده انگاری خردادی ها کلا بیشتر شدن یا اینکه بیشتر به چشم من میان. در هر صورت خوشحالم که یه اقای خردادی دیگه رو هم شناختم. گلم همون تیرامیسو و ژله و پودینگ نهایت عشقت رو میرسونه. بعدش هم شما سه نفر مگه دیگه چقدر میخورین! بسه دیگه! اصلا میگفتی عمدا بخاطر اینکه چاق نشی کیک نزدم. ان شاله یه ماه دیگه تولد علی جون یه کیک حسابی بپز. امیدوارم که جشن تولد علی جون بخوبی برگزار بشه. ممنون بابت دعای قشنگت زهرا جون. خیلی خیلی دوستون داریم.
مامان علی
19 خرداد 94 10:09
چه جالب که با مستاجراتون رابطه اوکی داشتین جالبی تر که ماندگار شدن و کوچ کردن قزوین! ای جونم چه خوشمزه ساندویچ گاز میزنه، عزیزم مهری خیلی ماشالله مهراد به نظرم پویاتر وشیرین تر شده وحرف زدنش هم همینطور بهتر شده ها شن بازی وپارک کردنشم عالی!اون ژست حالت نگهبان کنترل کنندش کشته من! پس الان دیگه خیلی اجتماعی ترشده بعد خانه شادی رفتن نه؟ مهری من ازمهد و خانه......خوشم میادا،اما همش میگم این علی خیلی دست به دهنش میبره!بیاد اینجور جاها اگه ویروسی- سرما....باشه این بچه من ورود میگیره!مهراد چطوره اخلاقش وسط بازی دست تو دهنش نمیبره؟ پست ویژه وقشنگی بود،مرسی دوستم، درضمن عکسش تو جشنواره شرکت کرده هم خیلی نانازه امیدوارم رای بیاره. میبوسمتون
مامان مهری
پاسخ
الان تقریبا 30 سالی هست که بابام اینا مستاجر میارن و تقریبا 90 درصدشون بعد از رفتن ، هنوز رفت و آمد دارن . باورت میشه یکی از مستاجراشون که هنوز هم که هنوزه هر وقت بریم شمال یه سری بهشون میزنیم مال 29 سال پیشه...! چون اطراف قزوین پر از شهرک های صنعتیه و آب هوای خوبی داره بخاطر همین مهاجر پذیره. مهراد هم چند وقتیه که انگشت هاشو توی دهنش میکنه ولی وقتی سرگرم بازیه دیگه دست هاش مشغوله و خیلی این کار رو نمیکنه. خیلی نگران مریضی و ویروس نباش.هر چقدر حساس تر بشی بدتره. از این دوران لذت ببر. بنظرم برای اینکه اجتماعی تر بشن باید یکم از حساسیت ها کم کنی. هرچند که الان تابستونه و فصل مریضی های میکروبی. من خودم هم به محض اینکه میایم خونه دستای مهراد رومیشورم و بیرون هم بهش تذکر میدم که دستت رو دهنت نذار.
مامان علی
20 خرداد 94 10:08
باز کن پنجره ها را که نسیم، روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرند و بهار، روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است تولد نازنین ترین و اهورایی ترین ارمغان زندگیت مبارک مهراد نازنینم تولدت مبارک، امیدوارم هرروز عمرت سلامتی وخوشبختی مهمان دلت باشه ولبخند وشادی مهمان چشات،ولبات خیلی دوستون داریم میبوسیمتون علی ومامانش
مامان مهری
پاسخ
وقتی میبینم دوستانی به مهربانی شما دارم اشک تو چشام حلقه میزنه. یه دنیا ممنون . علی و زهرا عزیز خیلی دوستون داریم. لب تون همیشه خندون
مامان لیلا
20 خرداد 94 11:02
عزیزم با تقدیم هزاران بوسه تولدت رو تبریک میگم. انشاءالله صد سال عمر باعزت داشته باشی.
مامان مهری
پاسخ
ممنونم . با آرزوی خوشبختی تموم بچه ها.
مامان ریحانه
21 خرداد 94 1:19
هر انسان لبخندی از خداست و تو زیبا ترین لبخند خدایی مهراد عزززززززززززززززززیزم تولدت مبارک . . .
مامان مهری
پاسخ
ممنون از تعبیر بسیار زیبات ریحانه جون. خیلی خوشحالم کردی . ان شاله همیشه به شادی ببینمت.
مامان راحله
21 خرداد 94 17:38
سلام دوست خوبم . تولد بهارمـہ . اگـہ میخواے تو شادے ما شریک باشے بـہ وب ما یـہ سر بزטּ . خوشحال میشیم . ________________________¶¶¶¶¶¶ ________________________¶¶¶___¶¶ ______________________¶¶¶______¶___¶¶ ___________________¶¶¶¶¶¶_¶____¶¶¶¶¶¶¶ __________________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶ __________________¶___¶¶¶¶¶¶¶________¶¶ _________________¶¶_____¶¶______¶____¶¶ ________________¶¶________¶¶¶¶¶¶¶____¶¶¶ _______________¶¶__________¶¶¶¶¶_____¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶__¶___________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶__¶ _¶¶__¶¶¶¶_¶¶¶¶¶¶___________¶¶¶¶¶¶¶¶¶____¶¶ __¶¶___¶¶¶____¶¶_________¶¶¶¶___________¶¶ ___¶¶_¶__¶¶__¶¶¶____¶¶__¶¶______________¶¶ ____¶¶¶¶__¶¶_¶¶¶__¶_¶¶_¶¶_______________¶ _____¶¶¶¶¶_¶¶_¶¶¶¶_¶¶¶¶¶_¶_____________¶¶ ______¶¶¶¶__¶¶_¶¶¶¶¶¶¶¶__¶____¶_______¶¶ _________¶¶¶_¶¶__¶¶¶¶¶¶¶___¶¶¶¶_¶¶___¶¶ __________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_¶¶¶¶¶¶¶ _____________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _________________¶¶¶¶__¶¶____¶¶____¶¶¶¶ ________________¶¶¶¶____¶¶____________¶¶¶ _______________¶¶¶¶______¶¶¶¶___________¶¶ ______________¶¶¶¶_________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶__¶ ______________¶¶¶______________¶¶¶____¶¶¶¶¶ _____________¶¶¶¶_______________________¶¶¶ _____________¶¶¶_________________________¶¶ _____________¶¶¶ _____________¶¶¶ ______________¶¶¶
مامان مهری
پاسخ
تولدت مبارک گل زیبای بهاری.
الهام
26 خرداد 94 12:56
ای وای مهری جون من اون روز که پست قبلی رو خوندم با خودم گفتم حواسم باشه که روز تولد مهراد جون برای تبریک بیام ولی متاسفانه این مدت اینقدر گرفتار تصحیح برگه و صفحه آرایی اورژانسی کتابم شدم که کلا یادم رفته بود هزاران بار شرمنده عزیزم تولد هزاران بار مبارک مهراد جانم دنیا دنیا شادی و سلامتی برات آرزو می کنم پسرم
مامان مهری
پاسخ
الهام جون فدات بشم من. اگه تصحیح برگه و مشغله کاری هم نبود با وجود عملی که داشتی من هیچ وقت به خودم اجازه نمیدم ازت توقع داشته باشم که تولد پسرم رو به یاد داشته باشی. هزاران بار ممنونم. پاینده باشی دوست خوبم.
مامان رویا
27 خرداد 94 13:51
سلام دوست من...اول از همه تولد مهراد جونم را با تاخير تبريك ميگم اميدوارم در كنار هم به همه آرزوهاي قشنگتون برسيد...
مامان مهری
پاسخ
سلام رویای گلم. ممنونم که به یادمون بودی.. کیاراد جون رو ببوس.
مامان علی
28 خرداد 94 9:37
الو الو مهری؟؟؟؟تو چرا پست تولدی عسلم ونمیزاری؟؟؟؟نکنه تنبلی من به توهم رسیده!!! آی بابا حالا گفتن خرداد و......شما که درس ومشخ!خخخخخ نداری وخی خواهر دست بجنبون
مامان مهری
پاسخ
آی گفتی از تنبلی ! واقعا بی حوصله و تنبل شدم. البته عواملی چون کمبود وقت و در دسترس نبودن دوربین برای انتقال عکس ها هم مزید بر علت شده. انش اله جمعه ای میشینم و پست میزارم.
مامان آرزو
30 خرداد 94 10:45
___________________-------- _________________.-'.....&.....'-. ________________\.................../ _______________:.....o.....o........; ______________(.........(_............) _______________:.....................: ________________/......__........\ _________________`-._____.-'شاد باشي مهربون ___________________\`"""`'/ __________________\......,...../ _________________\_|\/\/\/..__/ ________________(___|\/\/\//.___) __________________|_______|آرزومند آرزوهــــاي قشنگت ___________________)_ |_ (__ ________________(_____|_____) ............ *•~-.¸,.-~* آپ کردم *•~-.¸,.-~*............
رومینا
2 مرداد 94 20:07
مهری جون دیگه چرا نیستی دلمون تنگ شده واسه جیگر پسر خصوصی بیا
مامان مهری
پاسخ
راستش یه سری مطلب بصورت چکنویس دارم که بزودی آپ میکنم.