گل عشق ما مهرادگل عشق ما مهراد، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره
میوه زندگی ما مهرا میوه زندگی ما مهرا ، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

مهراد لبخند زیبای خدا

این روزهای مهراد

1394/5/21 13:54
نویسنده : مامان مهری
1,843 بازدید
اشتراک گذاری

دیالوگ های مهرادی :

موقعیت : روی تخت و قبل از خواب

مهراد خان : مامان چیشاتو ببینم ....

مامان مهری : زیبا

مهراد : (چند لحظه تامل و تفکر متفکر ) ، مامان چیشات شکسته

مامان مهری : تعجب چرا عزیزم ؟

مهراد : اشاره به مویرگ های داخل چشم (ببین مامان شکسته ، قیمِز شده )

مامان مهری :محبت قه قهه

******

موقعیت : نشسته کنار هم در حال صحبت

مهراد : مامان مهری هیچ وقت اعصابتو خود نکن. من  خیلی نالاحت میشم 

مامان مهری : روی ابرا  متنظر خوشمزه

******

موقعیت :  در حال خوابیم و بابا مهرداد از شدت خستگی پشتش رو کرده و خوابش برده 

مهراد  : مامان من خیلی ناراحت میشم بابایی پشتش رو میکنه.

مامان مهری : عزیزم بابایی خسته بود خوابیده.

مهراد  : مامان من یه چیزی رو فهمیدم.! من به بابا احتماد ندارم. من به شما احتماد دارم!!!!

مامان مهری : اعتماد!!!!!تعجب

******

موقعیت : بعد از کمی صحبت و رفتن به دستشویی با زور 

مهراد  : چه مامان بدجنسی دارَرررررَم من 

مامان مهری : شاکی

******

موقعیت :تو خیابون پا به پای مامانم برای خرید پارچه و سایر ملزومات دوخت لباس

مامان مهری : پسرم بیا بریم برای عروسی عمو ،  مامان لباس بخره.

مهراد  : مامان مهری بریم دامن بخر ، من پولشو به آقاهه بدم محبت 

******

موقعیت : مامان در آشپزخونه و مهراد داخل اتاق

مهراد  : مامان مهری بیا 

مامان مهری : چشم عزیزم

مهراد  : مامان مهری صد بار گفتم بیا تو اتاق من ، نیومدینه

و تکرار همین ماجرا وقتی بابا مهرداد شب از سر کار میاد.

مهراد  : بابا مهرداد بیا من یه چیزی رو برات توضیح بدم.من صد بار به مامان مهری گفتم بیا اتاقم نیومد!دروغگو

******

جدیداً کلمه چیزی رو خیلی استفاده میکنم.وقتی گرسنه میشم یا مطلبی رو میخوام تعریف کنم و یا 

 مامان مهری یه شیری ،چیزی میدی من بخورم.

 مامان مهری یه وانتی ، چیزی برام میخری؟

مامان مهری بیا یه چیزی برات توضیح بدم !

******

موقعیت : یه لیوان آب رو از یخچال گرفتم و خوردم. توجیه برای لیوان دوم  ، رو به بابا مهرداد

مهراد  : بابایی این آبه غیرت نداشت  ، یه لیوان آب هَخ (یخ) برام میاری ؟

بابامهرداد : تعجب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

******

بعد از کلی قسم و آیه و ناز کشیدن مامان مهری میگه بیا بریم دستشویی...

مهراد  : بگو  پسرم ، جون مادرت بیا بریم دستشویی 

مامان مهری : مهراد پسرم جون مادرت بیا بریم دستشویی

مهراد  : بگو جون بابات بیا بریم دستشویی

مامان مهری : جون بابات بیا بریم دستشویی. !!!!!!!!!!!!

مهراد  : خرامان به سمت دستشوییخندونک

******

بعد از کلی اصرار از طرف مامان مهری لباسم رو پوشیدم و کمی هم دلخور از اینکه چرا به من اجازه نداده بدون شورت باشم.

من : بابایی بیا یه چیزی رو بگم . من فهمیدم مامان مهری زندگی منو خراب کرده.

بابا مهرداد: !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یعنی مامان مهری  بعد از گفتن این جمله نمیدونست  گریه کنه گریه، بخنده خنده ، لهم کنه بغل، بخوره منو خوشمزهیا خونسرد باشهسکوت....

******

نازنین زهرا از طبقه بالا دو تا بستنی آورد ،داد و رفت.

بعد از چند دقیقه....

 مامان مهری مگه نازنین زهیا با من گَهر (قهر) بود نیومد  باهام بازی کنه؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

******

موقعیت : مامان مهری دراز کشیده و بابا مهرداد داره موهای مامان مهری رو اتو میکنه 

مهراد :سوال 

مهراد بعد از چند دقیقه : بابا مهرداد داری چی کار میکنی ؟ !!! مامان مهری موهات میسوزه ها. دردت نمیاد؟

بابا مهرداد : دارم موهای مامان رو اتو میکنم

مهراد : مگه مامان مهری پارچه است !؟!؟

******

این روزها هر روز صبح یه برنامه جدید داریم.

مهراد : مادر جون پمادی، چیزی داری بزنی پای من 

مائر جون : چی شده گلم؟

مهراد: بابا مهرداد کولر رو روشن کرد ، پاهای من درد گرفت.

و روز دیگه ...

مهراد : مادر جون پیشونی منو میمالی ؟

مادر جون : چرا؟ 

مهراد : به بابام گفتم کولر رو روشن نکن ها. گوش نکرد. پیشونیم درد میاد.!

حالا گناه ما این بود که یه بار به آقا گفتیم روبروی باد کولر نخواب ، پاهات درد میگیره.

******

مهراد : ماااامااااان مهیییییییی 

مهراد : مامان مِهییییی

مامان مهری : جانم پسرم....

مهراد : مامان مهیی پس جوابت کو؟؟؟؟؟ (یعنی چرا جواب نمیدی) جوابتو بده به من.

******

مامان مهری نشسته و حسابی توی فکره

مهراد : مامان مِهیی به چی بفکر میکنی؟؟؟

مامان مهری : غرق در شادی از اینکه پسرکش معنی فکر و تو فکر بودن رو میفهمه.بغل

******

سناریوی هر شب ما موقع خواب

مهراد: مامان دلم برای مادرجون اکرم تنگ شده. مامان  وقتی شما و بابایی میرین سر کار ، من میرم خونه مادر جون اکرم صالحی اینا ... دلم برای شما تنگ میشه.

******

دیالوگ جدید مهراد بعد عروسی عمو میلاد

مامان مهری ایشاله عروسیمون باشه!!!!

******

جدیداً دو دوست خیالی دنیا و دانیال گهگاهی همبازی های من میشن. جالب اینجاست که مادرم هرچی فکر میکنه یادش نمیاد ما همچین اسامی رو تو اقوام و آشنایان داشته باشیم.آرام

******

مهراد : مادر جون اکرم صالحی زنگ بزن دایی، رها رو بیاره اینجا . من دیگه با رها دوستم. (البته هنوز رها ، اَکا تلفظ میشه.)

******

خصوصیات مهرادی :

 1 ) دو حالت دارم 100 و صفر .....

یعنی چی ؟یعنی این  . یعنی اینکه گاهی آنچنان مودب و لفظ قلم حرف میزنم که اطرافیان شرمنده میشن. نمونه اش همین چند روز پیش که خاله سحر داشت بهم عصرونه میداد . گفتم خاله سحر من خیلی شرمنده شما شدم داری بهم گذا (غذا ) میدی.! خدایی خاله سحر هم شرمنده این ادبم شده بود.....

گاهی هم آنچنان بی ادب حرف میزنم و الفاظ بد به زبون میارم که باز هم دیگران بخصوص مادر و پدرم شرمنده میشن. 

2) کلاً به حالت جیغ جیغ  و با صدای بلند حرف میزنم  هرچه قدر هم  مامان و بابام میگن آروم.... گوش من اصلا بدهکار نیست.  107.gif

3) " من خیلی عذر خواهی می کنم که به شما حرف بد زدم"  این جمله ای هست که بعد از به زبان آوردن حرفهای بد  و یا انجام کار بد میگم . خجالت

******

نقاشی های مهرادی :

این روزها علاقه شدیدی به نقاشی در من شکل گرفته اون هم با ماژیک....

دیگه کتاب ، ماشین ، فرش و حتی لب تاپ  از دست من و ماژیک هام در امان نیستن. سوت

 

در ضمن بین ماژیک ها علاقه زیادی به رنگ سبز دارم و معمولا اولین ماژیکی که دست میگیرم سبزه ....

 تفکیک جنسیتی به ماژیک های من هم نفوذ کرده!تعجب بطوریکه اگه مامانم بخواد نقاشی بکشه سریعاً ماژیک صورتی رو تو دستش جا میدم چشمک

این ها هم نمونه هایی از نقاشی  و رنگ آمیزی های من...

 

شاید انتخاب رنگ در این نقاشی درست نباشه ولی دقتی که در رنگ آمیزی خالهای بدن زرافه به  خرج داده شده برای مادرم جالبهراضی

و در این نقاشی هم  چشم و پاهای فیل 

یه سبکی از رنگ آمیزی هم هست که تموم قسمت ها رو یه دست رنگ میکنم. عین این قطاره...

و اما تشخیص درست رنگهای کیک طبق نمونه. (خطوط سبز رنگ بعداً به نقاشی اضافه شده)

و این هم رنگ آمیزی ماشین

و رنگ کردن جرثقیل

جدیت در نقاشی و صف ماشین ها برای رنگ شدن....!

یه خنده زورکی برای عکاس

گربه های مهرادی :

اواخر ماه مبارک رمضان بود که ما متوجه شدیم 4 بچه گربه توی حیاطمون زندگی میکنن. برای مامان من وجود یه گربه هم زیاده چه برسه به 4 تا  .  ولی لذت غذا خوردن گربه ها و بازیشون باعث شده که مامان من بهشون علاقه مند بشه و گاهی غذایی رو که برای من نگه داشته بده به گربه ها شاکی 

ا

 

گربه های ماکارونی خور! خدایی مامانم خوب گربه هایی بار آورده . حتی برنج و میرزاقاسمی هم خوردن.!!!!!

وجود این گربه ها یه مزیتی که داره دیگه حتی یه قاشق غذا هم دور ریخته نمیشه.

 

 

در آخر  هم پسرکی با دست های ماژیکی که این روزها  مستقل شده و روی تختش میخوابه محبتمحبت

 خیلی ممنون که این پست رو هم تا انتها همراه ما بودی بویژه شما دوست عزیزی که توی این مدتی که ما نبودیم جویای احوال ما شدی. محبت

امیدوارم بتونیم قدردان حضور گرمتون باشیم

 

 

 

پسندها (5)

نظرات (30)

الهام
21 مرداد 94 14:29
سلام مهری جون چه خوب که اومدی واقعا دیگه نگرانتون شده بودم امیدوارم عروسی بهتون خوش گذشته باشه یعنی این دیالوگ های مهراد جون من و کشته! خصوصا بعضی هاش واقعا جای تأمل داره! خیلی خوشم میاد از این به کاربردن کلمات درست به جای خودشون! اسن قسم آیات و از کجا یاد گرفته! جون مامان و جون بابا خیلی خوشحالم که مستقل شده و می بینی که دیگه کم کم داری به آرزوهات می رسی مهری جون، هم جای خواب مستقل و هم علاقه به نقاشی نقاشی ها و رنگ آمیزی های پسرمون هم خیلی زیباست مهراد گلم رو از طرف من ببوس
مامان مهری
پاسخ
سلام. ببخشید که نگرانتون کردم. جات خالی عروسی خیلی خیلی خوب بود. واقعا بعضی مواقع من هم از کاربرد درست کلمات حیرووون میمونم. البته قسم و آیه رو رو بلد نیست و اون رو من نوشتم فقط همون جون مادرت و جون بابات رو میگه. راست میگی الهام جون یه روزی حتی زبون باز کردن مهراد هم برام آرزو بود چه برسه به نقاشی کردنش ممنون عزیزم. راستش مهراد بیشتر به رنگ کردن علاقه داره تا کشیدن . من هم آزاد گذاشتمش تا هر جور راحته لذت ببره. دلم خیلی براتون تنگ شده . حتما میام وبتون.
الهام
21 مرداد 94 14:32
راستی یادم رفت بگم چه گربه های نازنینی دارید و خیلی خوبه که به واسطۀ وجود این گربه ها غذای دورریز ندارید اون عکس بالایی مهراد که توی حمومه هم خیلی قشنگه
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم. البته من چون غذا خیلی زیاد نمیزارم که بمونه بعضی اوقات به آذوقه شیر مهراد و یا پنیر هم دستبرد میزنیم علیرضا جونم رو ببوس. دلم براتون خیلی خیلی تنگ شده
بهاره مامان الینا
22 مرداد 94 10:04
سلام مهری جون و مهراد گلم حرف زدن های گل پسری خیلی خیلی شیرین بود مخصوصاً گفت آب غیرت نداشت خیلی خنده دار بود ماشاءالله خیلی شیرین شده چقدرهم خوشگل دیالوگ نوشتی آدم احساس می کنه داره با خود مهراد حرف می زنه
مامان مهری
پاسخ
سلام. واقعا این روزها یه حرفهایی میزنه که شاخ درمیاریم. ممنونم. الینا خانوم خوشگل رو ببوس
بهاره مامان الینا
22 مرداد 94 10:06
مهری جون عروسی بردار شوهرت همکه به سلامتی تموم شد امیدوارم همون طور که می خواستی شده باشی و آرزوی خوشبختی براشون داریم معلومه عروسی عمو به مهراد جون خیلی خوش گذشته عکساش رو بزار
مامان مهری
پاسخ
آره خدا رو شکر همه چی خوب پیشرفت فقط مهراد تو آتلیه خیلی همکاری نکرد.... حتما عکس ها رو میزارم.
سمانه
22 مرداد 94 14:01
دیالوگ های بچه ها تو این سن جز خاطره انگیزترین بخش زندگی ما هست وخواهد بود
مامان مهری
پاسخ
واقعا راست میگی. دیروز مهراد میگه مامان بهت قول صورتی میدم دیگه حرف بد نزنم. به بابا هم یه قول مردونه آبی میدم.
سمانه
22 مرداد 94 14:03
خب من کلا با نگهداری هرمدل حیوانی مخالفم . دو تا عامل داره 1.دلم نمیاد در بند باشن 2.وسواس و تمیزی منزل البته صدرا بچه بسیار محافظه کار و به عبارتی بزدل هست و عمرا به حیوان ها نزدیک بشه
مامان مهری
پاسخ
شما یه درصد فکر کن من دلش رو دارم که حتی یه بار این گربه ها بیان توی خونه. من فقط یه ظرف اب و غذا براشون گذاشتم کنار حیاط. مهراد هم همچین دست کمی از صدرا نداره و بشدت محافظه کاره....
سمانه
22 مرداد 94 14:05
کابوسی به نام رنگ آمیزی ! بزرگترین معزل این روزهای من و صدرا!
مامان مهری
پاسخ
من هم چار چشمی مراقب مهرادم که یه وقت طرف کاغذ دیواری نره. تا وقتی که سمت لب تاپ و دیوار نره مشکلی نیست.
سمانه
22 مرداد 94 14:06
راستی همسر وبلاگ جدید زده .هر سوالی داشتی برو وبش بگو.
مامان مهری
پاسخ
خیلی خیلی خوشحالم میشم.ممنون
سمانه
22 مرداد 94 14:09
معصومیت تو خوابش ناخودآگاه لبخند رو لب هر بیننده ی میاره. مو طلایی خوابهای خوش ببینی
مامان مهری
پاسخ
یادته یه بار خودت گفتی مرد جماعت توی خواب خیلی جذاب میشن.
تبادل لينک رايگان
22 مرداد 94 17:42
سلام عزيزم وبلاگ خيلي قشنگي داري آيا دوست داري وبلاگت را به هزاران كاربر اينترنت معرفي كني؟ همين امروز لينك خودت رو به صورت رايگان ثبت کن تا 1000 بازديدکننده رايگان فقط تا آخر سال دريافت کني و رتبه خودت رو افزايش بدي
مامان صدرا
24 مرداد 94 16:46
سلام دوست عزیز با باز کردن صفحه خیلی خوشحال شدم که پست جدید گذاشتی ........ مهرادم با همه ی دیالوگ هات عاشقتم وای چه پیشی های نازی مامانی زود زود بیا تا دلمون نتنگه ............
مامان مهری
پاسخ
سلام. ممنون بابت این همه محبتی که ما داری... افتخار میکنم بابت داشتن دوستای گلی مثل شما
مامان راحله
25 مرداد 94 15:47
سلام عزیزم ...خوبید ؟ چه خبرا ؟ قربون مهراد خوشگلم برم من .. عزیزممممممممممممم
مامان مهری
پاسخ
سلام عزیزم. ممنون از احوال پرسیت. بهار جونم رو ببوس.
مامان رویا
26 مرداد 94 11:29
سلام ...خوشحالم که اومدید ...دقیقا بچه ها توی این سن حرفهاشون خیلی بزرگه و مدام ماها را شگفت زده میکنند ...ما هم این روزها سرگرم حرفهای کیاراد هستیم....
مامان مهری
پاسخ
من خودم اونقدر کم حرف بودم که خیلی ها فکر میکردن مشکل دارم. اما امان از بچه های این دوره. ماشالا شون باشه . اصلا کم نمیارن. کیاراد جونم رو ببوس.
بهاره مامان الینا
27 مرداد 94 8:17
سلام مهری جون عکس های الینا رو برای عروسی دایی ش گذاشتم دوست دارم نظرتو بدونم
مامان مهری
پاسخ
سلام. حتما برای دیدن عکس های خوشگل خانوم میام.
آنیتا
27 مرداد 94 16:54
سلام ~~~~~~~~$$$$ ~~~~~~~~~~..$$**$$ ~~~~~~~~~...$$$**$$ ..دوست خوبم.. $$$~~~'$$ ~~~~~~~~$$$"~~~~$$ ~~~~~~~~$$$~~~~.$$ من آپمممم ~~$$~~~~..$$ ~~~~~~~~$$~~~~.$$$ یه ~~~~~~ $$~~~$$$$ ~~~~~~~~~$$$$$$$$ ~~سری~~~~$$$$$$$ ~~~~~~~.$$$$$$* ~میزنی~$$$$$$$" ~~~~.$$$$$$$.... ~~~$$$$$$"`$ ~~$$$$$*~~~$$ ~$$$$$~~~~~$$.$.. $$$$$~~~~$$$$$$$$$$. $$$$~~~.$$$$$$$$$$$$$ $$$~~~~$$$*~'$~~$*$$$$ $$$~~~'$$"~~~$$~~~$$$$ 3$$~~~~$$~~~~$$~~~~$$$ ~$$$~~~$$$~~~'$~~~~$$$ ~'*$$~~~~$$$~~$$~~:$$ ~~~$$$$~~~~~~~$$~$$" ~~~~~$$*$$$$$$$$$" ~~~~~~~~~~````~$$ منتظرحضورسبزت هستم.'$ ~~~~~~~~..~~~~~~$$ ~.........~نظــــــــر~~~~$$ ~~~~~ســــــــــــتاره~~~$$ ~~~~~یـــــــادت نره~~~$$ ~~~~~~$$$$$"~~.$$ ~~~~~~~"*$$$$
مامان علی
28 مرداد 94 10:50
عزیزم چقدر شما پسر خوشحالم قشنگ حرف میزنی آفرین به مامانت با دل وجراتش! امیدوارم سلامت سعادتمند باشین
مامان مهری
پاسخ
سلام. زهرا جون دل به دل راه داره. امروز خیلی خیلی تو فکرت بودم بخدا.... داشتم دنبال رمز پست آخری میگشتم که برات کامنت بدم کجاهاییی؟؟؟؟ یهو این کامنت رو دیدم.
دلارام
28 مرداد 94 15:16
سلام بانو نینیه نازی دارین منم قراره خاله شم و واسه همین ی وبلاگ واسه نینیه تو راهیه ابجیم درست کردم ک تا اون موقع میخام مطالبی در مورد نینی ها بزارم ک فک میکنم مفیده ممنون میشم ب وبلاگم سر بزنینی و بهم کمک کنین اپه موافق تبادل لینک بودید بهم خبر بدین
مامان نازنین زهرا
28 مرداد 94 16:35
ماشاالله به این آقاپسر شیرین زبون.....با حرفای مهراد جون کلی خندیدم...یادمه یه زمانی نگران صحبت کردنش بودی وهمه میگفتیم نگران نباش...امان از دل ما مامانا
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم. راست میگی یه روزهایی نگران بودم که چرا حرف نمیزنه مهراد. الان بعضی روزها که خیلی حرف میزنه و میگم مهراد لطفا ساکت. یاد همون روزها می افتم و فوری به خودم میگم ناشکری نکن.
مامان ریحانه
28 مرداد 94 16:56
آقا مهراد گل شما خیلی عزززززززززززززززیزی با اون زلفای خوشگلت
مامان مهری
پاسخ
ممنون خاله ریحانه عزیزم.
مامان ریحانه
28 مرداد 94 17:07
فدای دیالوگای قشنگت بشم من که کلی از خوندنشون ذوقیدم فقط من موندم غیرت آب کجاشه که ما خبر نداریم وااااااااااای مهری جون دست رو دلم نذار که منم این مشکلو با نازنین دارم یه وقتایی به کار بردن الفاظ بد توسط نازنین باعث شرمندگیم جلو دیگران میشه زبون خوش و ناخوشم هیچ کدوم رو این بچه تاثیری نداره آخی چه گربه های ناز و ملوسی متاسفانه منم زیاد از حیوونا خوشم نمیاد واااااااااااااای که از دیدن ماژیک منم تنم میلرزه یبار نازنین چنان بلای ماژیکی به سرم آورده که هنوزم با دیدنش وحشت میکنم مهری جون روی ماه مهراد گلمو خیلی ببوووووووووووووووس پرنسس نازی رو ببوس.
مامان مهری
پاسخ
واقعا این روزها یه حرفهایی میزنه که ما همین جوری میمونیم. ماشاله حرف های زشت هم که مثل نقل و نبات استفاده میکنه و بقول شما من هم هر روشی بگی استفاده کردم و جواب نداده. فقط امیدوارم یکم بزرگتر بشن و این عادت های بد بره کنار. هر چند که تو هر دوره ای یه مشکلاتی هست.
مامان ریحانه
28 مرداد 94 17:08
راستی مهری جون اگه دوست داشتی رمز پست جدیدتو بده ممنون دوست خوبم
مامان مهری
پاسخ
ریحانه جون همون رمز قبلیه است. اگه عوضش کنم شما از اولین کسایی هستی که بهت میگم.
بهاره مامان الینا
29 مرداد 94 12:17
مهری جون من رمز پست ها تو ندارم اگه پست هات خصوصی نیست
مامان مهری
پاسخ
برات رمز میفرستم.
مریم مامان آیدین
1 شهریور 94 11:46
سلام مهری عزیــــــــــــزم...خوبی دوستم ببخش که دیر اومدم...سفر بودم و نبودم دوست گلم ای جوووووووووووووونم...اولا اون عکس تو حموم مهراد رو قربوووون...خیییلی نازه هزار ماشالا واااای سر شیرین زبونی ها خیلی خندیدم...خصوصا اونجا که زندگی بچه رو خراب کردی!!! یا اونجا گه موهات پارچه شده عاااشق این ریز بینی و نکته سنجی فسقلی هام من گربه هارو خووووش به حالتون...من و آیدین عااااشق گربه هستیم و بچه گربه اصلا بعد آیدین به تورم نمیخوره....قبلا کلی گربه بازی خصوصا از نوع نی نی گربه میکردم و الان که دنبالشم نیست....خیییلی لذت بخشه غذا دادن به گربه ها و قربون مهرادم که انقدر ماژیک باز شده و همه جارو رنگ میکنه و تازه مرد شده و تو تخت خودش هم میخوابه خیلی دلم تنگ شده بود و لذت بدم از پست قشنگت دوستم
مامان مهری
پاسخ
سلام عزیزم. خوشحالم که تو سفر بودی. امیدوارم بهت خیلی خیلی خوش گذشته باشه. حموم رفتن ما هم این شکلیه دیگه من هاج وواج مونده بودم وقتی گفت زندگیمو خراب کردین!!!!!!! بچه های این دوره اند دیگه ! همه چی برعکسه دیگه. من که اصلا با حیوونات رابطه خوبی ندارم 4 تا 4تا بچه گربه نصیبم میشه و اونوقت شما باید دنبالش بگردی و تازه پیدا هم نکنی. می خوای گربه هامو پست کنم تهران البته دیگه الان حسابی بزرگ شدن. این روزها مهراد هر روز یه چیز تازه رو میکنه آیدین جوووون رو ببوس. دوستون داریم
سمانه
3 شهریور 94 17:23
مهری عزیرم .فکر نکن دوستت بی معرفت هست .من بارها اومدم و دوبار کامنت تبربک گذاشتم ولی نمی دونم چرا تایید نکردی .از اونجا هیچ وفت پستهای رمزبت برای من باز نمیشه برای همین درخواست رمز نکردم .نمی دونم مشکل از موبایل هست یا مرورگر من .خوشبختیت پایدار در سایه مهرداد عاشق و مهراد عزیزیت .امیدورارم اینبار ثبت بشه
مامان مهری
پاسخ
سلام. خدا نکنه. زبوونت رو گاز بگیر. سمان و بی معرفتی!!!!! دو تا واژه که اصلا به هم نمیان.... احتمالا نظرات پریده. چون من همه رو تائید کردم. کاشکی میتونستی رمز این مطلب رو باز کنی چون عکس روز عقدمون رو گذاشته ام. قیافه هامون خیلی بچگونه است. دوست داشتم ببینی. به هر حال ، چه نظر بزاری چه نزاری چه بیای چه نیای دوست داریم و من میام.
سمانه
4 شهریور 94 19:57
دوتا نظر گذاشتم باز نیست .الان با لب تابم .اون نظری که با لب تاب گذاشتم ثبت شد . .دوباره برام رمز بز ار و رمز عوض نکن تا با چندتا مرورگر بیام وامتحان کنم وشاید با لب تاب بشه .بدو مردم از فضولی .راستی از عروسی چه خبر .راضی بودی خوش تیپ شدی؟عکسای مهراد تو عروسی رو چرا نزاشتی
مامان مهری
پاسخ
الان میام رمز رو خصوصی برات می زارم. سعیت رو بکن. عروسی هم خوب بود. خوش گذشا. رفتیم آتلیه و عکس هامون رو هنوز نگرفتیم. چند تا عکس هم از مهراد دارم که خیلی جالب نیست ولی می زارم. خدا رو شکر لباسم خیلی خوب شده بود.
مونا
8 شهریور 94 15:08
سلام مامان مهری جون . وااااای چه شیرین زبونیهایی میکنه این پسر گل . خدا حفظش کنه . آقا من رمز پست جدید رو ندارم !!
مامان مهری
پاسخ
سلام مونا جون. ممنونم. همون رمز قبلیه است گلم. میام وبتون بهت رمز میدم.
رویــــا
23 شهریور 94 0:31
سلام مهری جان...ماشالله وبلاگتون عالیه..مخصوصا مهراد کوچولو با اون شیرین زبونیش که دلم رو بردهمهری جونم یه سوال!!البته اگه زحمت بکشی و بیای توی وبلاگم جواب بدین که عالی میشه شما توی قسمت پرسش و پاسخ یه سوال در مورد کادر رمزتون پرسیده بودین که کار نمیکرد خواهر منم همین مشکل رو دارمچیکار کردین که درست شد خواهشا بهم کمک کنید
مامان مهری
پاسخ
بروی جفت چشام.
مامان ملی و کوروش
23 شهریور 94 6:48
سلام مهری عزیزم خوبی؟دلم برای مهراد کوچولو تنگ شده بود عکساشو دیدم و لذت بردم امیدوارم همیشه شاد باشید
مامان مهری
پاسخ
سلام. خیلی کم پیدایین. دل ما هم برای شما خیلی تنگ شده.
رویــــا
23 شهریور 94 10:30
سلام مهری جونمعزیزم منم کلیک راست رو قفل کرده بودم که به کمک پرسش شما و پاسخ دوستان تونستم برطرف کنم..مرسی عزیزم..ممنونم که پیشم اومدی و قابل دونستی گلم
مامان مهری
پاسخ
سلام . خوشحالم که مشکلتون بر طرف شده.
محمدحسین
12 مرداد 95 14:40