عکس
بعضی وقت ها که داری توی کمد ، لای خرت و پرت ها دنبال یه چیزی میگردی و فکرت حساااابی مشغوله که " پس من اینو کجا گذاشتم؟ " یهویی چشمت می خوره به یه کارت قدیمی ، یه یادگاری بی ارزش ولی عزیز که حالتو عوض میکنه و چشم به هم بزاری می بینی ساعت هاست نشستی و داری گذشته ها رو ورق می زنی . یه لحظه به خودت میای و میگی "من دنبال چی میگشتم؟؟؟!!! "
تا حالا به آلبوم های قدیمی خوب نگاه کردین. عکس هاشو دیدین. یکی بزرگ و یکی کوچیک. یکی از زیارت و یکی دیگه عروسی . چند نفر کنار هم وایستادن و چیلیک. طرف داشته ناهار می خورده یکی دیگه ازش عکس گرفته. یه بچه تو عکس داره گریه میکنه همین جوری عکسو گرفتن. مثل الان نبوده که هی بری تو menu و ببینیش. یه حلقه 24 تایی یا 36 تایی نگاتیو بود که اگه فیلم درست جا انداخته بودن و کسی تکون نمی خورد و نور نمی دید احتمال می دادیم که عکس خوبی از آب در بیاد. حتما هستن کسایی تو فامیل شما هم که میگن عکس های عروسیمون سوخت! (البته منظورم از سوختن آتیش گرفتن نیستا ) عروس های دهه هفتاد می دونن چی میگم. انگاری چون تعداد عکس ها محدود بود پر بود از آدمیزاد.اینجوری هم نبود که هرکسی برا خودش دوربین داشته باشه . همه از فرصت بودن جلوی دوربین استفاده میکردن برای ماندگار کردن خودشون.
شاید بخاطر همینه که دیدن آلبوم های قدیمی فوق العاده لذت بخشه. با تماشای اونها با بچه ها بزرگ می شی و با بزرگ ها پیر ....
چند روز پیش که بابام دنبال یکی از فایل های پایان نامه اش بود خیلی اتفاقی یه فایل عکس پیدا کرد که دقیقا نمی دونیم مال کِی بود ولی احتمال زیاد آخرهای پائیز 92 بود که یه سر رفته بودیم آتلیه برای انتخاب عکس هامون و از اونجایی هم که آتلیه ای که ما می ریم آشناست، همون جا یه چند تایی عکس ازم گرفت که هیچ کدوم به چاپ نرسید و بعد از مدت ها فقط فایل عکس ها رو بهمون داد. این فایل رو گم کرده بودیم تا حالا ....
دیدن این فایل باعث شد که مامانم یه گشتی تو فایل های سال های قبل بزنه و حدود 60 عکس رو ببره برای چاپ .
حالا منم یه آلبوم دارم مثل همون آلبوم های قدیمی پر از عکس های روزهای اول تولد تا الان و تو روزهای مختلف ...
ممنون که همراه ما هستین.