گل عشق ما مهرادگل عشق ما مهراد، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
میوه زندگی ما مهرا میوه زندگی ما مهرا ، تا این لحظه: 7 سال و 26 روز سن داره

مهراد لبخند زیبای خدا

دوچرخه

1395/2/29 9:58
نویسنده : مامان مهری
1,681 بازدید
اشتراک گذاری

اون قدیم ها دوچرخه یه وسیله بازی فوق العاده خاص بود .نهایت رویای بچه ها داشتن یه دوچرخه دنده ای و  نهایت تشویق والدین این بود که میگفتن : معدل ات 20 بشه برات دوچرخه می خریم.

خرداد ماه که امتحانات تموم میشد کوچه پر میشد از بچه ها با دوچرخه های رنگ و وارنگ. یکی بچه دوم و یا چندم خانواده بود و دوچرخه کهنه بچه قبلی رو یه بادی زده بود و سوار میشد،  یکی دیگه هم با دوچرخه نو به بقیه فخر می فروخت؛ اون خوش سلیقه هاش با یه جور نوار  شیشه ای کل تنه دوچرخه رو باند پیچی می کردن تا رنگش خراب نشه.  بعضی ها هم دوچرخه رو با مهره های رنگی که به پره هاش می زدن خیلی خاص میکردن.  برای بچه های دوره ما دوچرخه یه رفیق بود . 

 تعطیلات نوروز بود که با دیدن دوچرخه سواری پسر یکی از اقوام ، احساس کردیم که حالا دیگه وقت آموزش دوچرخه سواری رسیده و دوچرخه من هم بعد از سه سال و اندی که تو انباری پنهان شده بود رونمایی شد. به رسم قدیم، اول رفتیم و چرخ هاشو باد زدیم و پا به رکاب شدیم. کار هر روز منو مادرم طی مسیر خانه تا پارک با دوچرخه و بعد کمی بازی توی پارک و یه خرید کوچولو و برگشت با دوچرخه تا خونه و بعدش کلی خستگی و کمر درد برای مامانم ....

اولش یکم سخت بود و کل مسیر رو مامانم میگفت پا بزن تا راه بره.... جلو رو نگاه کن .... وسط خیابون نرو.... خسته و گاهی هم کمک برای حرکت و هل دادن دوچرخه.

 

و حالا بعد از چند جلسه دیگه خودم یاد گرفتم و بخوبی رکاب میزنم و تازه احساس کمبود موتورسیکلت دارم.!!! 

یه روز تو مسیر برگشت رو به مامان مهری : من دیگه دوچرخه سواری رو بلد شدم برام موتور سیکلت بخر!دلخور

این هم یه پسر دوچرخه سوار در اولین روزهای اردیبهشت ماه 95

 

 

سپاس بیکران از نگاه زیباتون 

پسندها (9)

نظرات (13)

بهار
31 اردیبهشت 95 7:36
مامانی به وبلاگ ما هم سربزنید...منتظرم خانوومی
مامان علی
14 خرداد 95 11:28
سلام مهری خوشکله مامان مهراد خوشکله خوبین عزیزان دلم خیلی خوشحال شدم وقتی صفحه روبازکردم دیدم حداقل شما بهمون سرزدین وکامنت گذاشتین ما رفتیم خونه جدید ونت ندارم.البته نت گوشی هست وسیم کارت ولی خوب سرعت لنگه کفشیه ونمیتونم باز کنم.فقط حضور مستمر نی نی سایت داریم!!! دلم براتون خیلی تنگ بود این پسرکت روحسابی جای من بماچش این جمله که میگم توقع نیست به خدا فقط لنتظار داشتم درنبودمون چراغ خونه مجازیمون حداقل به پاس دوسال باهم بودن واونهم قربون صدقه رفتن ها چندباری روشن شده باشه اما انگار دنیای مجازیم عین واقعیه وهمه قربونتم چاکرتم ها تاوقتیه بری ویک تیم صفحه کامنت بزاری همین که چندروزی کامنت نزاری به فراموشی سپرده میشی حتی نمیگن شاید یارو مرده!خخخخ خلاصه توقع نیست وانتظار اما یکجور گواه دل بود وخوشحالم ه شما وفهیمه بهمون سرزدین عزیزم خودت رو به اذیت نزار ودیگه سرنزن چون تصمیم دارم یک چند وقت دیگه تمام خاطرات این چند ماهه روبنویسم وفدم واسمون چی چی بلاگ بزنن ودروبلاگ وتخته کنم. الانم با این سرعت افتضاح امیدوارم کامنتم بهت برسه اگه پیج اینستا دارین بهم خبربده خوشحال میشم بازم ببینمتون دوست خیلی عزیزم بوس بوس
مامان مهری
پاسخ
سلام زهرا جون. بی نهایت در این مدتی که نبودین دلم براتون تنگ شده بود و بارها شده که به فکرتون بودم. من هم واقعا ناراحت میشم وقتی می بینم که تموم قربون صدقه رفتن ها بعد از یه مدت کوتاهی که نیستی تموم میشه و دیگه کسی حتی نمی دونه که زنده ای یا نه ؟؟؟!!!!!! اینها هم از خصوصیات مجازی بودنه دیگه. تازه توی دنیای واقعی اش میگن از دل برود هرآنکه از دیده برفت ، حالا دیگه چه برسه به مجازی اش. من که سعی کردم از هیچ کس توقعی نداشته باشم و فقط وفقط آرزو میکنم تمامی دوستانم هر کجای دنیا که هستن شاد و سلامت باشن به خصوص شما و علی جون. بازهم اگرفرصتی کردی خوشحال میشم بهمون سر بزنی. همیشه به یادتم.
مامان صدرا
16 خرداد 95 15:15
افرین به پسر باهوش وزرنگ
مامان مهری
پاسخ
ممنون ، خجالتمون دادی
مامان فهیمه
23 خرداد 95 18:20
سلام مامان مهراد جون شاید شما من و نشناسید ولی من یکی از دوستای وبلاگی مریم جون مامان آیدین هستم توی کامنتا کامنتای شمارو زیاد میدیدم.گفتم شاید شما ازشون خبر داشته باشین آخه خودتون دیدین که خیلی وقته نیستن سابقه نداشته نگرانشونم
مامان مهری
پاسخ
سلام دوست عزیز وبلاگی . ببخشید من خیلی دیر این پیام رو دیدم و دارم تائید میکنم . حالا دیگه مریم جون خودش تو وبلاگش دلیل نبودنش رو اعلام کردن. از آشنایی با دوستانی مثل شما دلسوز توی این فضای مجازی خیلی خیلی خوشحالم
مامان راحله
27 خرداد 95 14:15
سلام عزیزم . تولدت مبارککککککککک
مامان مهری
پاسخ
سلام عزیزم. ممنون که یادت بود و زحمت کشیدی
مونا
5 تیر 95 8:28
سلام مهری جدن . طاعات قبول . مبارکه نهد رفتن مهراد . البته همون موقع هم اومدم تو وبلاگت نوشتم ولی انگار به دستت نرسیده . دوچرخه سواریش هم عاااالیه . ماشا.... امیدوارم تا الان مشکلات مهد مهراد برطرف شده باشه . سلام مونا جون. تربچه نقلی و شاخ شمداد پسرت چطورن ؟ امیدوارم که خوب و خوش باشین. خدا رو شکر مشکل دستشویی رفتن مهراد حل شده ولی هنوز هم که هنوزه تو مهد هیچی نمیخوره. ممنون که جویای احوال هستی .
مامان ریحانه
9 تیر 95 15:44
سلام مهری گلم خوبی عزیزم مهراد گلم خوبه نمیدونی چقدر دلم واستون تنگ شده یبار برای این پست کلی نوشتم نمیدونم چرا ارسال نشده فدای مهراد گلم با اون دوچرخه ی نازشو دوچرخه سواری حرفه ایش خوب بچم راست میگه یه موتور سیکلتم براش بخرید پز پسر به موتور سیکلته هر چند این حرف رو کسی میزنه که خودش به شدت از موتور وحشت داره مهری جون زود زود بیا و از مهراد گلم بنویس و همچنین از خودت دلمون تنگ میشه برا نوشته هات فدای تو روی ماه مهرادمو ببوس
مامان مهری
پاسخ
سلام ریحانه جون. واقعا خوشحال شدم که به ما سر زدی . اینجا دیگه گرمای سابق رو نداره ولی توی همین حضور کم رنگه وجود شما دوست گلم بیشر نمود می کنه. بابای مهراد کلا با موتور سیکلت مخالفه حتی زمانی که می خواستیم براش ماشین شارژی بگیریم با وجود اینکه موتورهاش خیلی خوشگل تر بودن نذاشت موتور بخریم. با شناختی هم که از محافظه کاری مهراد دارم فکر نکنم اهل موتور باشه ولی الان فعلا جوگیره سعی می کنم بزودی یه پست بزارم. البته اگه تنبلیم تموم شه.
هدیه
11 تیر 95 2:30
سلام مامان مهری عزیز خوب هستین حال کوچولوتون چطوره امیدوارم که ایام به کامتون باشه و طاعاتتون قبول در گاه احدیت باشه و مبارکککککککککه دوچرخه ای که برای نازگلتون خریدین و ان شالله به شادی ازش استفاده کنه ببخشید که این مدت نبودم دوستون دارم و مراقب خودتون باشید التماس دعا
مامان مهری
پاسخ
سلام هدیه جون. یکی از کسانی که همیشه با دیدن کامنت هاش حسابی شرمنده میشم شما هستی. شما همیشه ما رو مورد لطفت قرار میدی و من نمی تونم ذره اش رو جبران کنم. فقط بدون که همیشه برات آرزوی بهترین ها و سلامتی رو دارم.
صفورا
3 مرداد 95 21:25
سلام مهری جون ماشاالله به مهراد گل وگلاب خوش تیپ اگه اشتباه نکنم قرار بود برای مهراد نی نی بیاری آوردین بالاخره؟انگار خبری نذاشتین
مامان مهری
پاسخ
سلام دوست عزیزم.ماشاله به چشماتون. اگه خدا بخواد بزودی خبرش میاد.
مامان راحله
29 شهریور 95 12:17
عیدتون مبارک
مامان ریحانه
28 مهر 95 11:20
سلام مهری گل و عزیزم نمی دونی چقدر دلم براتون تنگ شده ولی امان از این زمانه که گاهی فرصتا رو خیلی محدود می کنه بست جدیدتو که دیدم از ته دل خوشحال شدم و علت غیبتتو فهمیدم اونروز وقت نکردم برات کامنت بذارم امروز اومدم دیدم حذف شده چرا مهری جون حذفش کردی ؟ به هر حال از صمیم فلب خوشحالم بابا وجود فرشته ی نازت انشالله که به سلامتی فارغ میشی و میای و مثل مهراد عزیزم از تمام روزهای زیبایش برامون می نویسی به امید اون روز راستی مهراد خوشگلم چطوره حالش خوبه نمی دونی که چقدر دلم تنگ شده واسه شیرین زبونیهاش خدا نگهدار دو تا عزیز دلت باشه بیشتر از قبل مواظب خودت باش رروی ماهتونو می بوسم عزیزمی
مامان مهری
پاسخ
سلام عزیز. دلم بی نهایت برات تنگ شده. راستش در مورد اون پست باید بگم چون یکم ویرایش لازم داشت فعلا تو پیش نویس نگه داشتمش. بزودی دوباره بارگذاری میکنم. این چند ماه که نبودم راستش واقعا درگیر بودیم و خدا رو شکر الان که دیگه سه ماهه اول بارداری رو رد کردم با خیال راحت میتونم دوباره بنویسم. مهراد هم خیلی خوبه . ممنون از اینکه بفکرمون هستی. شما چطورین ؟ نازنین جون و آقا پسر گلت چطورن ؟ امیدوارم که خوب و خوش باشین. دلم خیلی خیلی برای شیرین کاری نازنین جون که با قلم شیوای خودت می نوشتی تنگ شده.
هدیه
28 مهر 95 12:03
سلام مامان مهری عزیز خوب هستین حال کوچولوی نازتون چطوره امیدوارم که همیشه خوش و ایام همیشه به کامتون راستش ببخشید که دیر به دیر بهتون سرمی زنم و اتفاقی امروز رفتم سربه پرسش و پاسخ زدم و متوجه شدم که یه تو راهی دارین و کلی هم خوشحال شدم و ان شالله صحیح و سالم به دنیا بیاد و عاقبتش ختم به خیر شود و طول عمر با عزت داشته باشه و زیر سایه پدر و مادر گلی مثل شما بزرگ بشن و قدمشون پراز خیر و برکت باشن براتون
مامان مهری
پاسخ
سلام گلم. خیلی خیلی خوشحالم که توی این دوره ای که واقعا بچه های نی نی وبلاگ خیلی کم پیدان ، حداقل شما هستی و بهمون سر می زنی. هر بار که کامنتت رو می بینم از صمیم قبل خوشحال می شم. امیدوارم به هر چیزی که می خوای برسی و همیشه خوشحال باشی.
zeinab
30 مهر 95 17:50
دوست عزیز به وبلاگ من هم سر بزنید