گل عشق ما مهرادگل عشق ما مهراد، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره
میوه زندگی ما مهرا میوه زندگی ما مهرا ، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

مهراد لبخند زیبای خدا

آذر ماه

1394/10/10 12:00
نویسنده : مامان مهری
861 بازدید
اشتراک گذاری

دی    ماه   سلام 
لطفا کمی مهربانتر از آذر باش
پر از خبرهای خوب 
اتفاق های دوست داشتنی

پر از برف و روزهای سرد 
دست های گرم
چشم های مهربان
دی خوب ،
خوش آمدی ...

امیدوارم ماه دی
ماهی ناب،
شاد،
سرشار از اتفاق های
 خوب و خوش
همراه با سلامتی
برای همه باشه

 

سلاااام دوستان عزیز

آذر.....

اوووووووووووووم . بذار ببینم چطور بود... 

چه زود گذشت !!!!!!

امسال آذر ماه روزهای بارونی و برفی قشنگی داشت. در کنار این روزهای قشنگ ، روزهای سخت هم داشت ولی خداروشکر قشنگی هاش اونقدر زیاد بود که نذاشت سختی مریضی اذیتمون کنه.

توی این ماه دو سری مریضی  و تب داشتیم یکی اوایل آذر که یه سرما خوردگی معمولی بود و یکی دو روزه برطرف شد. و دومی هم دقیقاً روز قبل ازتعطیلات آخر ماه صفر ...

تصور کنید الان اواسط آذر ماهه و از کار هر روزه خسته شدی، از اینکه هر روز صبح زود بیدار شی و بزنی بیرون. دلت شدیداً تنگ شده واسه چند روز تعطیلی ، بی اختیار می گی کاشکی من هم معلم بودم. تقویم روی میز کارت رو بر می داری و دنبال نزدیک ترین تعطیلات می گردی. واااااای سه روز تعطیلی پشت سر هم ! 19 ، 20 و 21 ام آذر.... آخ جون.....

هر روز رو به امید این تعطیلات میری سر کار که یهویی یه ویروس از خدا بی خبر  دقیقاً روز 17 ام  سر و کله اش پیدا میشه و تشریف میاره خونه ما. مامان مهری تب و لرز شدید می گیره و هی داره به خودش لعنت می فرسته که چرا باز تو قوانین نا نوشته رو فراموش کردی و الکی واسه خودت برنامه ریختی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟  چهارشنبه هم سر کار نمیره.

از طرفی من هم تب کردم و حال خیلی خوبی ندارم. تبم با دارو به سختی کنترل میشه.

خلاصه تعطیلاتی که کلی براش برنامه چیده بودیم هم اینجوری گذشت. 

توی آذر ماه بدلیل سرد بودن هوا خیلی بیرون نرفتیم و بیشتر خونه نشین بودیم و فقط دوبار رفتیم سرزمین سحرآمیز.


این بار هم حسابی خوش گذشت ولی دیگه بازی ها تکراری شدن و اینار باید یه شهربازی جدید رو تجربه کنیم. 

این الاغه به نسبت بازی های دیگه تکون های شدیدی تری داشت و باعث شد که خیلی بیشتر  کیف کنم. چند باری که رفتیم بازیگاه تمام مدتی که سوارش شده بودم همین جوری ذوق داشتم و با هیجان می خندیدم.

این هم یه عکس دیگه تو روزی از روزهای آذر ماه داخل کمد جا رختخوابی  خونه مادر جون اکرم اینا .....!

شاید اینجا این سوال براتون پیش بیاد که مهراااد !!!! توی کمد !!!! مگه داریم؟؟؟مگه میشه؟؟؟

 باید خدمتتون عرض کنم که بله. داخل کمد رختخواب های خونه مادر جون اکرم ،خیلی بزرگه یه فضای 1 * 1.5 متر داره که یه جورایی اتاق من حساب میشه و اکثر مواقع من اونجا مشغول بازی ام.

یه شال انداختیم سرمون و شدیم مامان مهری ، به همین راحتی....!خندونک

جالب اش اینجاست که مامان مهری رو هم به شکل پسر بچه ای شیطون تصور می کنم و بهش میگم: پسرم تلفن رو بده می خوام با بابات صحبت کنم! تعجب

 امان از این بچه شیطون که فقط می خواد عکس بگیره.

انگاری این خصوصیت مادرانه که حین کار،  زیر چشمی همه جا رو زیر نظر دارن و به همه چی حواسشون هست در این مامان مهری هم موجوده!  

خوب به چشمهاش نگاه کنین که چجوری عکاس رو زیر نظر گرفته و در عین حال با تسبیح ها بازی میکنه.

محبت

از اونجایی که توی بازی قبلی خیلی خوش گذشته بود . ساعتی نگذشته که اینبار با مقنعه مامان مهری و شکل و شمایلی تازه و مادر فسقلی که تازه از سر کار اومده.!

محبت

یه شب دیگه هم رفته بودیم طبقه بالا خونه عمو میلاد 

توی این ماه یه سری درافشانی های خاص داشتیم انگاری دکمه تکرارم رو زده باشن . 

تقریباً روزی 400 بار مامان مهری ، بابامهرداد رو صدا میکنم. اینقدر هم روی دور تند صدا میکنم که شده ماما مِه ای و بامهداد خندونک.

تقریبا روزی 50 بار میگه دوست دارم

روزی 20 بار میگه عاشقتم.

روزی ده بار هم  میگم مچکرم. مچکرم که منو آوردی دستشویی. مچکرم که اومدی اتاقم.

یکی از کارهایی هم که این روزها خیلی علاقه به انجامش دارم بازی توی اتاق خودمه البته فقط و فقط دسته جمعی. وگرنه از جلوی در اتاقم رد نمیشم.

این روزها به مدد انیمیشن زیبای هواپیماها ، آمبولانس و ماشین زباله جاشو به هواپیما و هلی کوپتر داده و هواپیماهایی که تا حالا فقط داشتن خاک می خوردن تبدیل به اسباب بازی محبوبم شدن. وقتی هم که هواپیما کم میارم . گیره های لباس به کمک میان.

 

" بزن بریم رفیق " هم ، تکیه کلام این روزهای منه که از همین کارتن هواپیما ها یاد گرفتم.

دیگه براتون بگم اندر احوالات این روزها اینکه

غلط گیر خانواده هم شدم و با افتخار به همه یادآوری میکنم که من بزرگ شدم و لفاً کلمات رو درست بیان کنید .!

مثلا به مادرم میگم نگو دوزونده کنیم بگو بدوزیم. من دیگه بزرگ شدم.

نگو رکا بگو رها

اما نمیدونم چرا هنوز هم به پرتقال میگم پِختُغال ؛ بپزیم رو می گم بِپُخیم.خندونک

خلاصه این که این روزها داره مثل برق و باد میگذره و من کلی بزرگ شدم و مامانم هم که دیر به دیر خاطراتم رو مینویسه....

دیگه همین....

عرضی نیست...

بدرود.بای بای

دوستای گلم توی این ماه منتظریم....

منتظر یه خبر خوب. لطفاً برامون دعا کنید محبت

پسندها (6)

نظرات (14)

مامان ریحانه
10 دی 94 15:49
به به مهری خانوم گل و گلاب چه عجب اومدی شما خیلی دلم واست تنگ شده بود به خدا راست میگم گفتم مهریم مثل بقیه رفت امان از این تلگرام که نی نی وبلاگو سوت و کور کرد وقتی دیدم آپی کلی ذوق کردم اما وقتی دیدم تو آذرماه مریض بودید خیلی ناراحت شدم خدا رو شکر که الان بهترید طفلی مهراد جون خیلی تب تو بچه ها سخته خصوصا کنترل کردنش کلا برا من که یه کابوس وحشتناکه امان از این سرما که بچه ها رو خونه نشین کرده ما هم برای اینکه نازنین حوصلش سر نره گهگاهی می بریمش شهر بازی های سر پوشیده و متنوع هر چند که بازم حوصلشون سر میره فدای مهری خانوم کوچولو چه شال و مقنعه هم بهش میاد قربون کلاسهای آموزشی رفع غلطش برم من نمیدونه که این غلط غلوط گفتناشونه که انقدر ما رو ذوق زده میکنه خواهر از من میشنوی کلاساشو تعطیل کن بذار فعلا غلط غلوط حرف بزنه مهری جون امیدوارم که هر روز زندگیت پر از خبرای خوب باشه و الهی که خبر خوشتون به زودی زود بهتون برسه مهراد نازمو ببوس
مامان مهری
پاسخ
سلام ریحانه جون. باور کن ما بی وفا نشدیم. توی این عصر تلگرامی هر جور شده لنگ لنگان هم که شده باز خودمون رو آپ میکنیم. ولی وقتی دوستان زود به زود آپ کنن آدم به وجد می آد.این سکوت باعث کند شدن میشه. امان از مریضی که تا مدت ها منو بی حوصله و بی حال کرده بود.اما خدا رو شکر الان خیلی بهتریم. راست میگی هر وقت که مهراد یه کلمه رو یاد می گیره و درست میگه یاد نازنین و شما می افتم که روزی میرسه که دلمون واسه این غلط و غلوط ها تنگ بشه. ریحانه جون ممنون از دعای قشنگت. امیدوارم توی این زمستون شما هم روزهای قشنگی داشته باشین و جمع خانوادتون گرم گرم باشه. نازنین شیطون بلا رو ببوس. حتما میام پیشتون
مریم مامان آیدین
11 دی 94 18:56
سلام مهری عزیزم واااای معری اکه این پسر تو دختر میشد هم ماااه بود هاااا.هزااار ماشالا بهش خصوصا مقتعه خییییییییییییییییییلی بهش میاد وازگانش رو بگوووو...بپخم؟؟؟!!! خیلی ناراحت شذم که مریض بودی دوستم...امیدوارم حالت خوب خوب باشه و کل خانواده کوچولوت دیگه رنگ بیماری نبینید و امیدوارم با خبر خوووبی که منتظزشی شاد بشی و ما هم با شادی تو شاد بشیم همیشه به شادی و گردش و خنده عزیزم...ببوس مهراد ناااازم رو
مامان مهری
پاسخ
سلام مریم گلی جون. راستش اول دو دل بودم که عکس های با روسری رو تو وبلاگ بزارم یا نه. گفتم شاید بعد ها به غروراش بر بخوره. ولی بعدش با خودم گفتم من که دختر ندارم بزار حداقل دلم به همین ها خوش باشه. دقیقا وقتی میگه بپخیم من می خوام بخورمش و جالب اینجاست که اگه من بگم بپخم مهراد درست اش رو میگه و غلط ام رو میگیره. از مریضی نگو که من تا حالا اینقدر تب دار و بی حال نشده بودم. خدا به هیچکس نشون نده. امیدوارم که شما هم زمستونی به دور از هر مریضی و در سلامت کامل داشته باشید. راستش با دعای شما دوستای گلم خیلی خیلی به شنیدن خبرای خوش امیدوارتر شدم. خیلی ممنون از دعای قشنگت. امیدوارم همیشه دلتون شاد باشه. آیدین جون پرانرژی رو ببوس.. دوستون داریم.
رومینا
11 دی 94 18:56
روسری و مقنعه مامان مهری رو سر کردی خیلی بامزه شدی مهراد عزیزم وای امان از این ویروس همه گیر بود امیدوارم که این ماه خبر خوبی رو بشنوید
مامان مهری
پاسخ
سلام عزیزم. خیلی از روت شرمنده ام. چند بار خواستم بیام پیشتون ولی اصلا نتونستم. امیدوارم شما هم زمستون خیلی خوبی داشته باشین . خدا از زبونت بشنوه . این خبر خیلی خیلی برامون مهمه. رادوین جون رو ببوس.
بهاره مامان الینا
12 دی 94 9:19
عزیزم با مقنعه چقدر شبیه دخترا شدی با روسری خیلی شبیه خودت شده مهری جون انشاالله که دیگه هیچ وقت مریض نشید و زمستان شاد و سلامتی داشته باشید
مامان مهری
پاسخ
تازه فهمیدم بی خود نبود ملت همش مهراد رو با دختر اشتباه می گرفتن. پسر کو ندارد نشان از مامان تو بیگانه خوانش نخوانش پسر[ ممنون عزیزم. امیدوارم شما و الینا جون هم روزهای خوبی داشته باشین. الینا جون رو ببوس
بهار مامان برسام عسل
12 دی 94 16:40
سلام مهری جون مهربونم خوب و خوشی گل نازم ماشالله به این مهراد عسلی نازدونهچقدر نازتر و خواستنی تر شده....هزارماشالله به این ناز پسری عکس با حجابش مخصوصا با مقنعه خیلی خیلی نازه خدا حفظش کنه چقدر هم شیرین زبونی میکنه این عسلی پسرمون تو رو خدا براش اسپند دود کن مرسی که به ما سر زدی گل نازم راستی یادته همیشه میگفتم برسام و مهراد کاراشون خیلی شبیه به همه؟ دقیقا برسامم مدام مثل مهراد عسلی مامان دوستت دارم تا آسمون ؛مامان عاشقتم تا همیشه مامانی و دایی هم تکرار میشه هینا بعد برسام هم به بپزیم میگه بپُخیم؛به پخته میگه پُخیده خدایی خیلی کاراشون مثل همه خیلی از خاطرات و یاد نوشته هاتونو که میخونم دقیقا بعدش میدونم چی میشه چون برسامم دقیقا همینکار ها رو یا قبلا کرده چون کمی بزرگ تر از مهراد عسلیه یا هنوز میکنه گلم ببخش خیلی پر حرفی کردم دوستتون دارم بوس بوس
مامان مهری
پاسخ
سلام بهار جون. خدا برسام رو برات حفظ کنه. راست میگی شما ... بچه ها خیلی شبیه هم اند. خیلی از کارهایی که مهراد الان میکنه رو من تو وبلاگ دوستامون خوندم.اون هم به خاطر اینه که مهراد از دوستاش کمی کوچکتره. باید قدر این روزها رو بدونیم. پسرها بزرگ که میشن دیگه غرورشون اجازه نمیده به همین راحتی ها بگن دوست دارم.
بهار مامان برسام عسل
12 دی 94 16:42
انشاالله که خبر خوبی که منتظرش هستی هرچه زودتر بهت برسه دوست گلم من همیشه شما دوستای خوب رو تویه لحظاتی که واقعا وقت دعاست یاد کردم و دعا کردم(خدا خودش شاهده) راستش رو بگو قرار مهراد داداشی یا خواهری دار بشه
مامان مهری
پاسخ
سلام. ممنون بهار مهربونم که بفکر ما هستی. نه عزیزم فعلا هیچ نی نی موجود نیست.اگر خبری باشه اینجا یکی از اولین جاهاییه که اعلام میکنم. برسام عزیزو ببوس.
مامان مونا
12 دی 94 23:17
سلام مهری جون . اول این که ممنون که بهم سر زدی . دوم اینکه مهراد با روسری کمی خودته . مو نمیزنه با خودت . چقدر مقنعه هم بهش میاد . ماشا.... پسر نازم همه جوره خوشگلللللله . الهی که خبر خوب زودتر بهتون برسه و دلشاد بشین . امااااان از دست ویروسها که دوبله به من حمله میکنن !! شیرین زبونی هاش رو عشقههههههه . چه کمد رختخواب جاداری دارن مامان اکرم . و چه حالی میکنه مهراد کوچولوی ما ....
مامان مهری
پاسخ
سلام مونا جون. قربونت برم. امیدوارم خدا از دل پاکت بشنوه و زودتر خبر خوشی برامون بیاد. وای راست میگی خطر این ویروس ها برای شما خیلی بیشتر و سخت تره.امیدوارم که تن بچه هات سالم باشه و این ویروس ها سراغ هیچ کدومشون نیاد. این کمد واقعا جا داره. یه جورایی مثل انباری می مونه و مهراد خیلی دوستش داره.
سمانه
13 دی 94 18:55
سلام مهری جان.خیلی ناراحت شدم. اشکال نداره چیزیرکه زیاده وقت. امیدوارم خوب خوب خوب شده باشی. این نی نی وبلاگ یک صفحه تار میاره رو وب باید اونو.حذف کنی وگرنه نمیشه بخونی و نظر بزاری(خیلی خرن) ماشالله چه دخترررررررررررری. مواظب خودتون باشید
مامان مهری
پاسخ
سلام سمانه جون. قصد ناراحت کردنت رو نداشتم. خداروشکر الان خیلی بهترم. به خاطر جشنواره نی نی وبلاگه . درست میشه. حرص نخور ماشاله به چشمات ممنون عزیزم.
✿ فاطمه✿
14 دی 94 18:13
مامان سونیا
18 دی 94 16:55
سلام دوست عزیز دیگه داری یه مامان تنبل مثل بنده میشی خیلی دلتنگتون بودم امان از این ویروس ها صدرای منم تو ماه اذر 2 بار سرما خورد وکلی از مشغله ی کاریمون موندیم وما هم مثل شما خونه نشین شدیم گه گاهی بیرون میریم واونم دور دور با ماشین خدا رو شکر که مهراد خوب شده وای مهرادی اگه دخمل بودی چی ها که نمیکردی عاشق اون عکسی که زیر چشمی نگاه میکنی شدم دوست دارم مهرادم مامانی منتظر خبر خوبت هستیم و دعات میکنیم
مامان مهری
پاسخ
سلام عزیزم. سعی میکنم دوباره تنبلی رو کنار بزارم اگه خدا بخواد. الهی بمیرم که صدرا هم مریض بوده. ان شاله که توی زمستونی دیگه مریض نشه. ممنون که باز هم مارو مورد لطف قراردادین و بهمون سرزدین. دوستون داریم. صدرا جون رو ببوس.
الهام
19 دی 94 23:17
سلام مهری جانم من دیروز اومدم برای این پست نظر بذارم با گوشی، کلی نوشتم و پرید حالا دوباره اومدم با یک خصوصی فعلا بیا خصوصی
مامان مهری
پاسخ
سلام الهامی . فدای سرت. بدو اومدم. آخه خصوصی حالش بیشتره.
الهام
19 دی 94 23:21
و اما بعد... اصولا مردها با روسری زشت میشن ولی چقدر مقنعه و روسری به این گل پسرمون میاد، بس که نازه خلاقیت هاشو عشقه عجب حرفه ای شده مهراد جان در تاختن روی وسایل بازی و مهری جان تا شما باشی که از قانون چهارم نیوتن غافل شی و برای تعطیلات برنامه ریزی کنی! بدجور کار میکنه این قانون و همه کاسه کوزه های آدم و به هم می ریزه ایشالا که حالش الان دیکه خوب خوب باشه و هیچوقت مریضی به سراغش نیاد چرا که مریضی بچه ها سخت تر از مریضی خودمون، ما رو اذیت می کنه می بوسم آقای ناز و خوشگلمون رو راستی تو به روز شده های من نبودید من دیشب همین طوری سر زدم دیدم به روز شدید
مامان مهری
پاسخ
سلام. من بخاطر غرور مردونه مهراد خیلی دوست ندارم روسری سرش کنم ولی بعضی وقتی ها که می بینم با نمک میشه و خودش هم تمایل داره،از خداخواسته روسری سرش میکنم و چند تاعکس میگیرم. بچه ما برعکسه. حالا اگه دختر بود با روسری زشت می شد. ممنون عزیزم. این قانون 4 نیوتن واقعا این دفعه بدجوری حال منو گرفت. خوبه حالا برنامه مسافرت نچیده بودیم و فقط دلم می خواست یکم استراحت کنم.!!!!!!!!! خدا رو شکر خوب شده. راست میگی من ترجیح میدوم خودم مریض بشم ولی مهراد یا باباش اصلا مریض نشن. ولی این بار منو و مهراد حسابی مریض بودیم و بابا مهرداد کلی ازما مراقبت کرد. علت اش اینه که من داشتم یه پست جدید آماده می کردم و اشتباهی دستم خورد و برای لحظاتی آپ شد که من سریع رفتم و تیک چک نویس رو زدم . ممنون که همین جوری یهویی یادی از ما کردی.
رویــــا
26 دی 94 1:57
سلام مهراد جونم...خوبی خاله؟ خدارو شکر که اذرماه رو با روزای خوبش سپری کردی عزیزکم عاشق شیرین زبونیاتم ...مخصوصا جاهایی که میگی مچکرمممم جانننننننننننن مهری جونم ماشالله مهراد بزرگ شده برا خودش مردی شدی هزارماشالله عزیزم اپم
مامان مهری
پاسخ
سلام. سپاس فراوان از حضورتون. امیدوارم روزهای پیش رو برای شما هم بهترین ها رو بیاره. حتما بهتون سر می زنم.
ــــــــــــmiis deliiـــــــــــ
29 دی 94 16:12
وایییییییی.چه نینیه نازی.ادم دلش میخاد یه عالمه بوسش کنه و گازش بگیره. سلام مامانی نینی.منم خاله نینی فوگولی هسم.برای همین یه وب واس پسملمون درس کردم تا خاطراتشو تا وقتی که زمینی بشه براش بنویسم.خوش حال میشم شما خاله جون بیاین وبمو نینیه نازتون به جمع دوستای پسملمون اضافه شه. منتظرتون هسیم خاله جون. اگرم با تبادل لینک موافق بودید خبر بدید بم. اینم آدرس پیچ اینستام که خوشحال میشم فالوم کنین.MIIS.DELII منتظرتونم.ـــــــــــدلارامـــــــــــ __000000___00000 _00000000?0000000 _0000000000000000 __00000000000000 ____00000000000 _______00000 _________0 ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 _______*_____00000000000 ________*_______00000 _________?________0 _000000___00000___* 00000000?0000000___* 0000000000000000____* _00000000000000_____* ___00000000000_____* ______00000_______* ________0________* ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 ______*______00000000000 _______*________00000 ________*_________0 _________*________* _________*_______* __________*______* ___________*____* ____________*___* _____________*__*
مامان مهری
پاسخ
دلارام عزیز خیلی خوشحالم که اومدی پیش ما ، امیدوارم نی نی تون به سلامتی بدنیا بیاد و کلی خاطرات قشنگ براش ثبت کنید.... متاسفانه اینستا ندارم ... براتون بهترینها رو آرزو می کنم