گل عشق ما مهرادگل عشق ما مهراد، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
میوه زندگی ما مهرا میوه زندگی ما مهرا ، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

مهراد لبخند زیبای خدا

مهراد 35 ماهه

1394/2/22 13:17
نویسنده : مامان مهری
954 بازدید
اشتراک گذاری

سی و پنج ماه گذشت و کمتر از یه ماه دیگه به رزوی میرسیم که من متولد شدم.  سومین خرداد جمع سه نفری ما. این روزها برای همه ما روزهایی است تکرار نشدنی.

هر روز که با بکاربردن کلمه ای جدید مادر و پدرم رو به وجد میارم.

غروب هایی که همراه با مامانم  که گاهی برای خرید و  تفریح و گاهی هم کلاس بیرون میریم.

شب هایی که تمرین خوابیدن مستقل رو داریم و من میپرم پشت پنجره و میگم ببین هوا بهاریه ! و با سوال های بی امان از خوابیدن طفره میرمشاکی.

روزهایی که به مدد سری برنامه های نوروزی کلاه قرمزی هنوز عید توی خونه ماست و من هر روز باید چند قسمتی رو ببینم و به لطف کلاه قرمزی عزیز ، با دیدن رامبد جوان در برنامه خندوانه به وجد میام میگم : مامان آقای رانقُد جوانه!!!! حالا که به مدد دانلود برنامه ها توسط بابام توی دفتر کارش ، یاد گرفتم که فلش رو به لپ تاپ بزنم و وارد فولدر خودم بشم و کارتن مورد علاقه ام رو بزارم و برنامه رو مینی مایز و یا بزرگ و کوچیک کنمراضی. ( احتمالا تا چند فقط دیگه باید فاتحه لپ تاپ رو خوند ) خندونک

روزهای تکرار نشدنی که به هیچ کس اجازه مکالمه تلفنی رو نمیدم و بلافاصله گوشی رو میگیرم و بسته به مخاطبم کل خاطراتی رو که باهاش در یکسال گذشته داشتم بازگو میکنم.

یه عنوان مثال به مامانم میگم کیه، امیر پسرخاله است؟ گوشی رو بده من کار دارم....

سَاآآآآآم امیر ، اومده بودی خونه ما خوابیدی. اومدم خونتون چوب شور خریدیم و الی آخر....

و روحیه حساسم که تا حرفی از طرف مادرم بر خلاف میلم باشه به حالت قهر و با لب و لوچه آویزون میرم تو اتاقم و میگم : من ناحَت شدم ... و گاهی هم میگم: من میرم تهنایی بخوابم.... 

و همه این روزها و همه این دقایق شیرینه و تکرارنشدنی

خدای را سپاس بخاطر همین روزها.

خدای را سپاس که مشکل روی پلکم هم داره کم کم خوب میشه.

*****

سلانه سلانه و خرامان پیش به سوی کلاس. کلاسی که مثلا قرار بود کلاس خلاقیت باشه ولی با تدبیر مدیر فرهنگسرا به پکیج کودک تغییر کرد و شد کلاس خلاقیت و نقاشی و قرآن و زبان.هیپنوتیزم

کلاسی که از کودک دو سال و یازده ماهه داشت تا پنج و نیم ساله گیج مربی اش مدرس زبان بود و دانشجوی فوق لیسانس روانشناسی تربیتی ، خیلی مهربان ولی متاسفانه از دید مادر حساس من رد شد. غمگین

 

*****

 مادر من که از کودکی علاقه زیادی به خمیر بازی داشته و داره برای شاد کردن دل کودکش دست بکار های نکرده زده  و خمیر فوندانت درست کرده !!!! به قول خودش می خواهد برای من کیکی شبیه ماشین درست کنددروغگو . تا درآستانه 35 ماهگی من از ذوق ماشین هم که شده کیک بخورم.خوشمزه

 

 

اِه تعجب نمیدونم چی شد کیک ماشین من یهویی تبدیل شد به این !!!! سوال

کیکی فقط شبیه یه چرخ ماشین با چند تا گل فوندانت روش.؟؟؟ دلخور  

*****

تصمیم بر این بود که آخر این پست یکم از مشکلاتمون هم بگیم ولی دیدیم ما آدمها همین جورییش سختی ها  رو دیرتر فراموش میکنیم چه برسه به اینکه بخوایم یه جایی هم ثبتش کنیم. اونجوری دیگه باید تا ابد دردهامون رو با خودمون یدک بکشیم.غمگین

و از اونجاییکه دنیا اونقدر کوتاهه که اصلاً ارزشش رو نداره پس این پست رو هم با شادی 35 ماهگیم تموم میکنیم.آرام

و شمایی که تحمل دیدن شادی دیگران رونداری اینجا خونه ماست و دلمون میخواد وقتی واردش میشیم غصه هامون رو بزاریم پشت در ، ما تو خونه مون سعی میکنیم که شاد باشیم . ما اینجا از ناراحتی ها و روزهای سخت نمیگیم مگر برای عبرت خودمون،  مگر با یه پایان خوش.

 محبتمحبتمحبتمحبتمحبت

 محبت سپاس بیکران از شمایی که همواره همراه شادی های ما هستین محبت

 

 

 

پسندها (7)

نظرات (20)

مامان ماریا
22 اردیبهشت 94 13:59
دیگه به ما سر نمی زنیداااااااااااااااااااااا پسرک مو طلاییی 35 ماهگیت مبارک
مامان مهری
پاسخ
شرمندههمین الان میام...
مامان ریحانه
23 اردیبهشت 94 0:20
الهی من فدای تیپ خوشگلش بشم که واقعا دل میبره مهراد خوشگل دوست داشتنی خودم 35 ماهگیت مبارک عزیزززززززززززم
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم. نازنین بانو رو ببوس
مامان ریحانه
23 اردیبهشت 94 0:26
مهری جون امیدوارم که هر روزتون شیرین تر از دیروزتون باشه و در کنار در دونه پسرت خوش ترین لحظات رو تجربه کنی عززززززززیزم فدای کلاه قرمزی دیدنش با اون فامیل دورشون قربونش برم میخواد خاطراتشو مرور کنه تا یادش نره تو این مکالمات تلفنی وای وای من بخولمش که دیگه ناحت نشه الههههههههههی جیگر خاله چرا تهنایی میخوابی یعنی مهراد کوچولو دستم بهت برسه میچلونمت و بعد یه بوس محکم از لپت میگیرم شیرین زبون خوشگل
مامان مهری
پاسخ
امیدوارم جمع گرم خانواده شما هم سلامت وشاد باشه. مهراد عاشق فامیل دوره. خیلی از حرفهاشو تو مکالمات روزانه استفاده میکنه. یعنی گاهی اوقات پشت تلفن یه خاطراتی رو تعریف میکنه که من هاج و واج میمونم چطوری یادشه. جدیدا تا به اقا میگی تو ، بهش بر میخوره و سریع میره تو اتاقش. نمیدونم ما اون موقع اتاق نداشتیم چی میکردیم. ممنون عزیزم
مامان ریحانه
23 اردیبهشت 94 0:32
مهری جون خیلی خوشحالم که مشکل روی پلک مهراد عزیزم داره خوب میشه خدا رو هزار مرتبه شکر و کیک با گل روش خیلی قشنگ شده مهری جون خیلی هنرمندی شما احسنت راستی طرز تهیه ی این کیک و خمیر روشو اگه زحمتی نبود بذار و یه سوال دیگه روی کیک چه جوری این مدلی میشه و چه زیبا پستت را به آخر رساندی دست مریزاد خواهر
مامان مهری
پاسخ
ریحانه جون خدا رو شکر چشم مهراد خیلی بهتر شده ولی فکر میکنم تا خوب شدن کامل یه دو ماهی هم طول بکشه. خوشحالم که از کیک خوشت اومده.... راستش من این کیک رو از نت پیدا کردم.قیافه اش برام جالب بود. اسمش "زبرا کیک " هست و اگه یه سرچ ساده بدی طرز تهیه اش بصورت تصویری میاد و خیلی بهتر متوجه میشی که چجوری راه راه شده آخه داخلش هم همینطوری راه راهه.. علاوه بر قیافه جالبش ، طعم خیلی خوبی هم داره. پیشنهاد میکنم حتما یه بار درستش کن. باز هم اگه سوالی بود در خدمتم. اگه تو نت به دستور جالبی نرسیدی حتما بگو دستورش رو برات بزارم. شرمنده میفرمائید خانوم نویسنده، عمراً به پای قلم زیبای شما که نمیرسه....
مونا
23 اردیبهشت 94 1:58
سلام. چه کیک خوشگلی . 35ماهگیت مبارک . کیک و گلش عالیه چه دستپختی . . . . راست گفتی ما غصه ها مون رو میذاریم پشت در اونوقت غافلین از خدا بیخبر فکر می کنند ماهمیشه شادیم و هیچ غمی نداریم . . . . شادیهاتون و ماهگردها تون پایدا ا ا ا ا ا ر
مامان مهری
پاسخ
سلام. ممنون عزیزم. راستش دلم نیومد به خاطر حرف یه آدم بیمار دفترچه خاطرات پسرم رو بهم بزنم. پارسال هم برای من از این کامنت ها اومده بود. راستش اون موقع خیلی ناراحت شدم و تا یه مدت اصلا دست و دلم نمیومد بیام وب . ولی اینبار تونستم خدا رو شکر راحتر هضمش کنم ، هر چند که خیلی توهین آمیزتر بود. امیدوارم همیشه خوش باشین.
مامان ماریا
23 اردیبهشت 94 18:28
ای بابا به خدا شرمنده کردید ممنون که بهمون سر زدید خیلی خیلی خوشحال شدیم .. بالاخره 1کی هم پیدا شد به ما فکر کرد....
مامان مهری
پاسخ
نه بابا این حرفا چیه گلم. احوالپرسی از دوستان وظیفه است. هر چند که یکی مثل من تنبلی میکنه و دیر به دیر سر میزنه. خوشگل دخترت رو ببوس
zakieh
24 اردیبهشت 94 1:55
35 ماهگیت مبارک عزیزززززززززززم
مامان آنيتا
24 اردیبهشت 94 9:18
سلام عزيزم مطلب گذاشتم نظر يادت نره
رومینا
24 اردیبهشت 94 19:37
قربون پسر 35 ماهه جیگر بشم که دلمون رو اب کرده قربون اون ژست و استیلت که دل ما رو اب میکنی ناناز . مهری جون من رادوین رو خانه شاد ی خیابون بلوار ثبت نام کردم . به احتمال زیاد دیدی . به نظرم برای بچه ها مناسب باشه دوست داشتی یه سر برو ....
مامان مهری
پاسخ
رومینا جون ممنون . اتفاقا خودم میخواستم به خونه شادی یه سری بزنم . آخه منم چند وقته دنبال یه کلاس چند منظوره شاد برای مهراد میگردم.
الهام مامان علیرضا
24 اردیبهشت 94 22:21
من صبح اومدم و پست به روز شده رو باز کردم و دیدم نظرات غیرفعاله و فقط نوشته"عیدتون مبارک" لایک کردم و رفتم! بعد از مدتی شک کردم و گفتم نکنه حواست نبوده و پست پریده وب رو باز کردم تا تو پست قبلی پیغام بذارم که نکنه پست جدیدتون پریده! دیدم بعله پست زیر این بوده و حالا من پیداش کردم اول که خدا رو شکر که چشم مهراد جون خوب شده و چه تریپی زده این آقا پسر در حال رفتن به کارگاه به نظر منم تو سن مهراد جون اینا براش سنگینه
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم. میدونی حس کردم پست آخرم تو بروز شده ها نیومده بخاطر همین یه پست کوچولو گذاشتم تا هم تبریک عید رو گفته باشم و هم بروز بشیم. ممنون که بفکر ما بودی و مجدد بهمون سر زدی. خدا رو صد هزار مرتبه شکر داره کم کم محو میشه برامدگی بالای چشمش. خودم هم از برنامه کارگاهشون راضی نبودم ... حس کردم اینجوری زده میشه... راستش وقتی هم که پشت در کلاس نشسته بودم شنیدم که معلمش به یکی از بچه ها که شیطونی میکرد گفت " بچه مگه مریضی ؟" اونجا بود که دیگه خودم هم زده شدم.
الهام مامان علیرضا
24 اردیبهشت 94 22:22
ماهگردت هم مبارک عزیزم و اتفاقا کیک مامانت بسیار هنرمندانه ست و به نظر خیلی هم خوشمزه میاد نوش جونتون الهی که همیشه شاد باشید و خونه تون پر از عشق به همدیگه و شادی و آرامش
مامان مهری
پاسخ
ممنون الهام جون بابت لطفی که به ما داری. قربون دل پاکت برم با این دعای قشنگی که برامون کردی. امیدوارم که عملت به خوبی پیش بره.....
مامان راحله
24 اردیبهشت 94 23:29
ماهگردت مبارکککککککککککککککککک یه بوس گنده
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم.
مامانی رادین
25 اردیبهشت 94 13:48
سلام عزیزم خوبید ؟ قربون پسر شیرین زبونم که دل ما رو اب کرده با اون حرفاش خوشتیپ کوچولو.بوووووووووووس منم دنبال کلاسم ولی پیدا نمیکنم برای رادین
مامان مهری
پاسخ
سلام عزیزم. معلومه حسابی سرت شلوغه . خیلی کم پیدایی. متاسفانه کلاس های خوب برای این سن خیلی بد پیدا میشه. رادین خوشتیپ رو ببوس.
مریم مامان آیدین
25 اردیبهشت 94 17:37
سلام مهری عزیزم...خوبی دوستم اولا 35 ماهگی مهراد خوشگلم مبارک...الهی 135 ساله بشه گل پسری و دوما....خیلی خوشحال شدم مشکل پلکش هم داره خوب میشه...خدارو صد هزار بار شکر ای جوووونم که انقدر حساسه...ناحت میشه....تهنایی میخوابه قربونش که داره مرد میشه و میره اتاق خودش امیدوارم از این کلاسها هم حسابی لذت ببرین عاشق این هوش بچه هام که هرکاری رو با دیدن یاد میگیرن....قربونش که یاد گرفته چطور از فلش فیلم بزاره و ببینه...عســــــــلم ایشالا هرروزتون پر از شادی و اتفاقات خوب باشه دوستم خییییلی ببوسش مهراد شیرینم رو
مامان مهری
پاسخ
سلام مریم جون.... خدا رو شکر که چشمش خوب داره میشه... یه غصه بود برای ما. البته حساس که چه عرض کنم این روزها یکم هم لوس شده. من و باباش که سعی میکنیم بروی خودمون نیاریم ولی امان از پدر بزرگ و مادربزرگ هاش.... برای آیدین عسلی
سمانه
2 خرداد 94 16:34
بلاخره موفق شدم بیام
مامان مهری
پاسخ
الهی من فدات بشم. گریه نکن زار زار میبرمت بازار ...
سمانه
2 خرداد 94 16:37
قسمت رمزدار رو هم خوندم ولی باز نشد کامنت بذارم. برای همین اینجا وراجی می کنم . اولا ! به به چشممون به جمال دوستمان روشن شد . دوما مهراد خوشگله مخلوط دوتایی تون هست دریاچه فوق العاده زیبا بود حض کردم .
مامان مهری
پاسخ
خدا رو شکر که تونستی پست رمز دار و بخونی. از هم صحبتی با شما لذت میبرم گلم ، وراجی چیه ؟ میگما مخلوط رو خوب اومدی ها... طبیعت کلا توی اردیبهشت ماه خیلی قشنگه. خوشحالم که به دلت نشسته.
سمانه
2 خرداد 94 16:40
همیشه به گردش ! کامنت قبل هم یادم رفت اسمم رو بنویسم می بینم که مهری خانوم تپل تر شده!!! وامصیبتا!!!! الحق به هم می خورید .چه عکسهای عاشقانه ی .بی تربیتا
مامان مهری
پاسخ
وامصیبتا واسه یه دقیقه است.... اگه بدونی این روزا مثل خرس میخورم.باید کیک و لازانیا رو تعطیل کنم.
سمانه
2 خرداد 94 16:43
مهری جونم نمی دونی چقدر کامنت گذاشتن برای وبلاگ های نی نی وبلاگ سخت شده . عزیزم امیدوارم هیچ وقت سختی ومشکلی تو زندگیت نباشه . کسی حرفی زده ؟ پاراگرافهای آخرت یه طوری بود! چی شده ؟
مامان مهری
پاسخ
عزیزم من اصلا و به هیچ وجه راضی به زحمتت نیستم.... با این سختی ، این همه هم کامنت گذاشتی. خودت رو اذیت نکن. همین که بدونم خوندی برام کافیه. راستش یه نفر کمی تا قسمتی مریض اومده بود تو وب ما و با اسم یکی دیگه از دوستان کامنت هایی سرشار از محبت گذاشته بود که چرا ما اینجا از خوشی هامون مینویسیم ! کلی هم به بچه هامون و خودمون بد و بیراه گفته بود. فکر کرده بود ما کم میاریم
سمانه
2 خرداد 94 16:44
این بیشتر تایر کیک تا خود کیک
مامان مهری
پاسخ
ببخشید دیگه . بدلیل اضافه وزن خودم که خودت هم خوب رویت کردی از کیک خامه دار منصرف شدم.
آویسا
19 خرداد 94 9:02
35 ماهگیت مبارک گل پسر.مرسی مامان هنرمند
مامان مهری
پاسخ
ممنون عزیزم.