پایان هفتمین سالگرد ازدواج
خوشحالم و هزاران بار خداي مهربان را شاكرم كه تو را به من هديه داد
خوشحالم و به خود مي بالم كه هميشه تو را در كنارم دارم
و چه لذت بخش است دوش به دوش تو قدم زدن ،
و از آن شيرين تر با تو همكلام شدن !
عشق ،قلب كوچكم را از خود بي خود كرده ،
چرا كه تنها تو را در ميان ديگران باور كرده است !
كاش زودتر از اينها تو را يافته بودم گل من .
زيرا احساس ميكنم با عشق تازه متولد شده ام!
حال ...تو مرا ليلاي خويش مي بنداري ،
ومن تو را مجنون عشق مي نامم !
تو مرا براي خود مي داني ،من نيز تو را از براي قلب خود مي دانم.
و چه زيباست لحظه ي رسيدن به اوج خوشبختي ،
زماني كه هر دو همديگر را براي هم مي خواهيم!
خالصانه و از ته قلبم ميگويم كه براي من معناي واقعي عشق تويي .
زن، زندگیـست
و
مـرد، امنیت
و چه خوب می شود وقتی
مـردی تمامِ مردانگیش را خـرجِ
امنیتِ زندگیـش کُند
و چه زیبـا می شود وقتی
زنی تمامِ زندگیش را خرج
غرورِ امنیتش کُند ...
بعداً نوشت :
ما یعنی منو وبابایی از شب قبل از سالگرد ازدواجمون یکم از همدیگه دلخور بودیم ( سر چیزهای بی خودی ) و بین ما سکوت حکم فرما بود. ولی جالب رفع این کدورت با دو تا کیک تو شب سالگرد ازدواجمون بود....
بعد از ظهر که بابایی رفت دفتر من شروع به درست کردن کیک رولت شکلاتی که مورد علاقه باباییه کردم و بابا مهرداد هم وقتی اومد خونه یه کیک با شمع دستش بود ....
من فقط از کیک بابایی عکس گرفتم چون تزئین کیک خودمو دوست نداشتم هر چند که مزه اش عالی بود.
نتیجه اخلاقی 1: زن و شوهر دعوا کنن، ابلهان باور کنن.
نتیجه اخلاقی 2 : دنیا اصلاً ارزششو نداره که بخواد به دعوا و کدورت بگذره.