اولین بینایی سنجی
به دنیا که اومدی همش با خودم فکر میکردم یعنی این بچه باشیرم سیر میشه؟ خدا کنه خوب وزن بگیره....
شش ماهه که بودی می گفتم خداکنه به موقع دندون دربیاره
هر بار که می بردمت حموم مراقب گوشهات بودم که آب نره ، خدای نکرده روی شنواییت تاثیر بد بزاره.
وقتی که چهار دست و پا نرفتی و دیر راه افتادی نگران بودم نکنه مشکی باشه....
18 ماهت بود ولی زیاد حرف نمیزدی نگران بودم نکنه نتونه خوب حرف بزنه...
2 سالت بود که همراه بابایی رفتیم برای معاینه چشماش ....
خواستم که فقط با محیط آشنا بشی آخه نگران بودم نکنه تنبلی چشم داشته باشه یا نکنه از منو و بابایی ارث برده باشی و چشمات ضعیف باشه...
تو شهرمون هم هرچی دنبال بینایی سنج کودکان گشتم نبود میدونستم که دستگاه مخصوصی هست که حتی تو نوزادی هم میشه چشم بچه ها رو خیلی راحت معاینه کرد ولی خوب فعلا اینجا نیست.
قرار بود با بابایی از یه چشم پزشک تو تهران وقت بگیریم . تا اینکه چند روز پیش رو بورد مهد اداره اطلاعیه بهزیستی رو دیدم که تا آخر آذر بچه ها رو معاینه چشم میکنن.
چون ساعت 12 تا14 بود دو ساعتی مرخصی گرفتم و رفتیم بهزیستی
این هم چند تا عکس موقع برگشت از بهزیستی
خدا رو شکر چشمهای قشنگت هیچ مشکلی نداشت و بهت کارت سلامت بینایی دادن. فقط امیدوارم که زودتر این گل مژه ات هم خوب بشه. آخه تو دو سال و چهارماهگی برای اولین بار گل مژه زدی. دعا میکنم که آخریش هم باشه.
البته میدونم که نگرانی های من پایانی نداره و با قد کشیدنت بزرگ خواهند شد . ولی پسرم منو ببخش، مثلاً مادرم دیگه چیکارش کنم.
دوستت داریم ...