گل عشق ما مهرادگل عشق ما مهراد، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
میوه زندگی ما مهرا میوه زندگی ما مهرا ، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

مهراد لبخند زیبای خدا

دوچرخه

اون قدیم ها دوچرخه یه وسیله بازی فوق العاده خاص بود .نهایت رویای بچه ها داشتن یه دوچرخه دنده ای و  نهایت تشویق والدین این بود که میگفتن : معدل ات 20 بشه برات دوچرخه می خریم. خرداد ماه که امتحانات تموم میشد کوچه پر میشد از بچه ها با دوچرخه های رنگ و وارنگ. یکی بچه دوم و یا چندم خانواده بود و دوچرخه کهنه بچه قبلی رو یه بادی زده بود و سوار میشد،  یکی دیگه هم با دوچرخه نو به بقیه فخر می فروخت؛ اون خوش سلیقه هاش با یه جور نوار  شیشه ای کل تنه دوچرخه رو باند پیچی می کردن تا رنگش خراب نشه.  بعضی ها هم دوچرخه رو با مهره های رنگی که به پره هاش می زدن خیلی خاص میکردن.  برای بچه های دوره ما دوچرخه یه رفیق بود . ...
29 ارديبهشت 1395

فصلی جدید

سالی جدید  ، ماهی نو  و فصلی تازه از زندگی ما......   امروز 31 ام فروردین ماه 1395 یه پسر سه سال و ده ماه و 11 روزه برای اولین بار پا به مهد کودک گذاشت. البته از دید خودش داره میره مدرسه و کلی هم کلاس های مختلف و درس داره. شور و غرور ، وقتی که میگه کلاس دارم تو چهره اش موج میزنه!!!!!.  دیشب  برای من یه شب سخت و پر استرس مثل اول مهر بود و خوابم نمی برد و امروز هم یکی از سخت ترین روزها، ساعت هفت صبح بیدار شدیم و بعد خوردن صبحونه با بدرقه ی قرآن و آیت الکرسی رفتیم مهد.... من خودم رو آماده کرده بودم که تا ظهر کنارت بشینم تا به محیط عادت کنی ولی خوشبختانه بعد یک ساعت با خداحافظی ، تو رو به متین جون (...
19 ارديبهشت 1395

نوروزنامه

  .  سلام. این اولین پست سال 95 و مختص نوروز 95 ماست.  تعطیلات اگرچه بسرعت گذشت ولی خیلی خوب بود.شکر خدا آرامش و سلامتی و دور هم بودنمون حالا شدن خاطرات قشنگمون .  دید و بازدیدهای عید خونه اقوام هم خیلی خوب بود. روزهای اول عید ، مهراد یکم غریبی می کرد که باعث شد یکی از اقوام سخن چین خودش و بچه اش رو با یه بچه 4 ساله که تا حالا فقط تو خونه بوده مقایسه کنه و هر جا که بره کم رویی و غریبی مهراد رو مسخره کنه،  هرچند که من اصلا به دل نگرفتم چون زمان به من یاد داده که قضاوت نکنم. بچه ها در حال رشد هستند و خصوصیات اخلاقی اونها هم متغیره(خمیر حالا حالا ها آب میبره) و همون طوری که امسال در آخرین روزهای...
25 فروردين 1395

آخرین پست سال 1394

سلااااااااااااااااااام به همگی دوستان امیدوارم فروردین ماه خوبی رو گذرونده باشین و روزهای خیلی خیلی خوبی در انتظارتون باشه. بعد از حدود دو ماه غیبت با کلی حرف و عکس از آخرین روزهای سال 94 و اولین روزهای سال 95 اومدیم خدمتتون. ولی از اونجایی که نوبت باید رعایت شه برگشتم به اسفند 94 و خاطرات جامونده اش. انشا اله توی پست بعدی بهاری بهاری درخدمتتون هستیم. امسال اسفند ماه گرچه ما خونه تکونی آنچنانی نداشتیم ولی خیلی سرمون شلوغ بود. اون هم بخاطر عوض کردن تلویزیون و میزش بود . چند روزی رو به دنبال انتخاب مدل تلویزیون و بعدش هم انتخاب میز گذروندیم. خوشبختانه بر خلاف سال های قبل که همکاری و همراهی در خرید با بزرگتر ها کار بسی...
20 فروردين 1395

جمعه 16 بهمن

یکی از لذت های صبح جمعه اینه که بتونی یه ساعت بیشتر بخوابی !  ولی خوب از اونجایی که ساعت بدن  مامانم از تنظیم در اومده و باید زود بیدار بشه. با یه روز تعطیلی اصلا نمیتونه یه دل سیر بخوابه !!!!!   ان شاله تو هفته دوم تعطیلات نوروز جبران  می کنیم. ای وای ..... خدایا اینی که گفتم که برنامه ریزی به حساب نمیاد؟؟؟؟  قانون چهارم نیوتن خیر نبینی اگه بخوای تعطیلات ما رو خراب کنی!!!!!!!!!!!! خوبه حالا مسافرت خارج از کشور نداریم و کل برنامه ریزی مون خوابیدن تا ساعت ده صبحه.! خدایا شکرت. خوب بریم سراغ خاطره ای از یه روز جمعه زمستونی کمی تا قسمتی بهاری! جمعه 16 بهمن مامانم و...
24 اسفند 1394