موبایل
تبلت ، موبایل ، نت و بچه ها.....
نمی خوام بگم خوبه یا بد . دوره زمونه خیلی عوض شده. یه دوره ای دو مدل گوشی بود یکی آلکاتل و اون یکی هم اریکسون که اون هم فقط میشد باهاش زنگ بزنی و بس.اما الان تنوع و جذابیت بازی های رایانه ای و اپلیکیشن های موبایل اونقدر بالاست که با هر سلیقه و تفکری هم که باشی بالاخره یکی شون هست که تو رو وسوسه کنه تا نصب شون کنی.نصب بازی همانا و....
من هم تا همین چند ماه پیش اصلاً اهل موبایل بازی و از این حرفها نبودم ، حتی مامان مهری برای اینکه من از این عروس هزار رنگ دور بمونم زمانی که تو خونه بود تا جایی که بشه اصلا سمت موبایل نمیرفت ، ولی وقتی دید که با حسرت و یواشکی به رها که داره توی گوشی مادرش یه کلیپ شاد میبینه نگاه میکنم و یا اینکه چقدر دوست دارم زن عموم گوشی اش رو به من بده تا چند دقیقه ای با پیشی سخنگو بازی کنم ، ترقیب شد تا چند تایی کلیپ و بازی دانلود کنه. این جوری بود که گوشی مامانم شد یکی از دوست داشتنی های من و الان دیگه فقط کافیه قفل موبایل باز بشه اونوقته که دیگه خودم خوب میدونم چی کار باید بکنم.
بعله اینجوری بود که ما هم مریض شدیم. مریض تکنولوژی ! حالا هم یکی از دغدغه های مامانم شده کنترل مریضی!..
روز نیست که مامان مهری بیاد خونه و موبایل اش از دست من در امان باشه .
دارم با هواپیما هام بازی میکنم که بدو می رم پیش مامان " مامان مهری گوشیت شارژ داره؟؟؟؟؟؟؟ "
مامان مهری : نه عزیزم.
دوباره میرم سراغ هواپیما ها
ساعتی بعد " مامان گوشیت شارژ داره من بازی کنم ؟؟؟؟؟ "
مامانم مهری : نه عزیزم.
" مامان مهری گوشیتو بده شاااااارژ " ، می رم محله گل و بلبل رو ببینم.
ساعتی بعد یه پیامک بی موقع باعث میشه که مامان مهری بره سراغ گوشی اش . بدو میام و میگم مامان گوشیتو به من میدی.؟؟؟ اینجاست که دیگه مامان مهری کاری از دست اش بر نمیاد و تسلیمه.بالاخره گوشی اومد دستم.
اول میرم تو گالری و چند تا کلیپ فارسی و انگلیسی رو نگاه میکنم.
بعد قطار شادی رو باز می کنم و تقریبا همه بازی ها رو یه دور انجام میدم.
حالا موتور بازی
بعد هم ماشین سواری
نوبت به دوربین میرسه و چند تا عکس سلفی و عکس از این ور و اونور.
باطری گوشی داره چشمک می زنه ....
مامان مهری با حالت کمی ناراحت : پسرم گوشیم شارژش تموم شد الان خاموش میشه. لطفا گوشی رو میدی ؟
با کمی مقاومت و ناراحتی گوشی تحویل داده میشه "دیگه دوسِت ندارم مامان مهری که گوشی ات رو به من نمیدی. " دوسِت ندارم مامان مهری که گوشیت شارژنداره."
این هم از دستمزد !
علاقه به بازی با موبایل و گوشی تا جایی پیش رفته که سوژه شدن برای عکاسی با موبایل هم لذت بخشه.
این هم اولین عکس های سلفی پسر ما
واین هم عکس هایی از لپ تاپ و ماشین و ..... به همت آقا مهراد!
این هم نمونه ایی از پسرک غرق در موبایل و سوء استفاده مامانش برای غذا دادن ...
بفرمائید قیمه نثار خوشمزه قزوین
میدونم ده سال بعد یه تکنولوژی میاد که موبایل های ما رو کلاً از رده خارج میکنه ولی امیدوارم هر جور که میاد اول فرهنگ استفاده اش بیاد...
درسته این تکنولوزی ها خدمت بزرگی به ما میکنن ولی بزرگترین ضربه ها رو هم از همین جا ها می خوریم. کاشکی بتونیم و بدونیم که چطور و کجا استفاده کنیم!
***********
چند وقتی هست که زدیم تو کار دوختن کیف ، سوزنه دیگه ! هر چند وقتی روی یه چیزی گیر میکنه.
این دوتا کیف های مامان مهری بودن....
این هم کیف مادرجون اکرم
این هم یه کیف که مشکی بود و بعد بازسازی قهوه ای شد.
دوستای عزیزتر از جان اگه مشغول خونه تکونی هستین ، خدا قوت . امیدوارم کارهاتون به خوبی و خیلی سریع تموم بشه ...
ما که این روزها بصورت کاملاً حلزون وار خونه تکونی عید می کنیم. انگاری اصلاً حس اش نیست. البته ناگفته نماند که همین چند ماه پیش خونه رو بصورت کاملاً اساسی تکوندیم .
امیدوارم توی این هیاهو و شلوغی آخر سالی ایام به کام تون باشه.