گل عشق ما مهرادگل عشق ما مهراد، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره
میوه زندگی ما مهرا میوه زندگی ما مهرا ، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

مهراد لبخند زیبای خدا

شیرین زبونی از جنس مهراد

  سلام . امروز هم بعد از کلی تاخیر با یه پست از درفشانی های شازده درخدمت تون هستیم. شهریور ماه خیلی خیلی قشنگیه بخصوص اگه مادرت هم شهریوری باشه ! ولی همیشه سرمون  بخاطر کارهای پاییزی مثل خونه تکونی و جمع کردن آذوقه توی فریزر خیلی خیلی شلوغ میشه. حالا یه مسافرت هم بهش اضافه بشه که دیگه چه شود....    قول میدم به زودی زود یه پست با کلی عکس از مسافرت مون بارگذاری بشه . خوب بریم سراغ موقعیت هایی که این روزها توی زندگی ما پیش میاد و حرفهایی که وقتی از زبون یه پسر سه ساله جاری میشه همه رو متعجب میکنه . حرفهایی که گاهی اوقات مامانم رو میترسونه و بفکر میندازه که نکنه راهی که برای تربیت بچه اش در پیش گرفته اشتباهه؟...
29 شهريور 1394

سه سالم شد

  میلاد تو  شیرین ترین  بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست. میلاد تو  معراج  دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم ... امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . . . تولدت مبارک سلام.  یه چند روزی از تولدم داره میگذره ولی این مامان  من اصلاً حس نوشتن نداره . آخه میدونین کلی زحمت کشید کیک درست کرد  ولی من استقبال نکردم و حتی یه دونه عکس هم با کیک نگرفتم و برای هیچ کدوم از مراسمات تولد ه...
30 خرداد 1394

نوروزی که گذشت

موضوع انشاء : نوروز را چگونه گذرانده اید...!؟ بارها  به نقل از مامان مهری شنیده ام که قدیم ها سه تا موضوع بود که هر سال پای ثابت زنگ های انشاء بود که بشدت هم مورد انزجار مامانم بوده.  عید را چگونه گذراندید؟ تابستان را چگونه گذراندید؟ و علم بهتر است یا ثروت!   البته مامان من کلاً با انشاء رابطه خوبی نداره و  خودشو اصلا ً  هم نویسنده نمیدونه و فقط بر طبق این قانون که از هرچی بدت بیاد هوار میشه رو سرت  حالا چرخ گردون گشته و گشته و دوباره به نوعی به انشاء نویسی افتاده اون هم ازنوع وبلاگیش.   نوروز امسال رو  ما همچون سال پیش و سالهای پیشترش قزوین بودیم و به امر خطیر صله رحم و م...
20 فروردين 1394

نوروزهای مهراد

نوروز 1392   نوروز1393   و حالا نوروز 1394 تغییراتی که خیلی محسوسه : 1: فرفری و طلایی شدن موها 2: لاغری  و از نظر رفتاری خجالتی تر . و اما پست های نوروزی ما ادامه دارد.... ...
17 فروردين 1394

روزانه های زمستونی 2

سَآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآم ..... امروز با کلی خبر اومدم که یه تعدادیش  مال خیلی وقت پیشه ولی مامانم نرسیده بود برام آپ کنه. نوزدهم دی ماه عروسی خاله ی رها بود ( یادتونه که ، رها دخترداعیمه ) و ماهم دعوت بودیم. مامان من هم با وعده دیدن ماشین عروس منو آماده کرد و رفتیم عروسی... جاتون خالی خیلی خوش گذشت. عروسی پر بود از دخترکانی با دامن های رنگی ، در حال قر دادن... من هم مثل همیشه خیلی آقا روی صندلی نشسته بودم .یکی دوباری هم به مامانم پیشنهاد دادم که مامان  پاشو بی اَقص    ولی خوب مامانم ترجیح داد که عرصه برای دیگران باز باشه   و صد البته حواسم هم بود که در حضور آقای داماد  چ...
11 اسفند 1393

شیرین کاری ها و شیرین زبونی ها

  سه چیز وجود دارد که یک کودک میتواند به فردی بزرگسال بیاموزد :   شـــــــــاد بودن، بدون احتیاج به دلیل   همیشه مشغول انجام کاری بودن   و اینکه بدانی چطور چیزی را که میخواهی، با تمام وجـــــودت درخواست کنی .   با سلام قندک من خیلی وقت بود که میخواستم یه پست از شیرین کاری هات بذارم . هروقت که میرفتم تو وب دوستات، میدیدم مادر یکیشون یه پست از شیرین کاری های عسلش گذاشته و من هیچ   . تا اینکه تصمیم جدی گرفتم که این پست رو برات بذارم . این روزها شیطنت هات بیشتر شده  حالا دیگه لب تاپ بیچاره از دستت در امان نیست.     حرکات نما...
2 مرداد 1393

وقتی بابا کوچک بود

دوستای گل خوبین ؟  با گرمای تابستون چی میکنین؟ ماه رمضون خوبی داشتین؟ التماس دعای خیر از همتون داریما. یادتون نره...... .    این ماجرا از اونجایی شروع شد که مادر جون برات عینک آفتابی   جدید خرید و تو هم بر خلاف پارسال که تا عینک می زدم برات، بغض می کردی امسال شب ها هم دوست داری عینک رو چشمات باشه و با کلی توضیح که " ببین بابایی هم عینک نداره و .... راضی به در آوردن عینک میشی و یه روز هم که داشتی میز تلویزیون مادر جون اینا رو بهم می ریختی  یه کیف سی دی مشکی  پیدا کردی. حالا هر روز کیف رو می گیری دستت و  می گی  عـــی نه  یعنی عینک می خوام و بعدش هم  بابا دفتر&n...
23 تير 1393