گل عشق ما مهرادگل عشق ما مهراد، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
میوه زندگی ما مهرا میوه زندگی ما مهرا ، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

مهراد لبخند زیبای خدا

شیرین زبونی از جنس مهراد

  سلام . امروز هم بعد از کلی تاخیر با یه پست از درفشانی های شازده درخدمت تون هستیم. شهریور ماه خیلی خیلی قشنگیه بخصوص اگه مادرت هم شهریوری باشه ! ولی همیشه سرمون  بخاطر کارهای پاییزی مثل خونه تکونی و جمع کردن آذوقه توی فریزر خیلی خیلی شلوغ میشه. حالا یه مسافرت هم بهش اضافه بشه که دیگه چه شود....    قول میدم به زودی زود یه پست با کلی عکس از مسافرت مون بارگذاری بشه . خوب بریم سراغ موقعیت هایی که این روزها توی زندگی ما پیش میاد و حرفهایی که وقتی از زبون یه پسر سه ساله جاری میشه همه رو متعجب میکنه . حرفهایی که گاهی اوقات مامانم رو میترسونه و بفکر میندازه که نکنه راهی که برای تربیت بچه اش در پیش گرفته اشتباهه؟...
29 شهريور 1394

این روزهای مهراد

دیالوگ های مهرادی : موقعیت : روی تخت و قبل از خواب مهراد خان : مامان چیشاتو ببینم .... مامان مهری :  مهراد : (چند لحظه تامل و تفکر   ) ، مامان چیشات شکسته مامان مهری :   چرا عزیزم ؟ مهراد : اشاره به مویرگ های داخل چشم (ببین مامان شکسته ، قیمِز شده ) مامان مهری :   ****** موقعیت : نشسته کنار هم در حال صحبت مهراد : مامان مهری هیچ وقت اعصابتو خود نکن. من  خیلی نالاحت میشم  مامان مهری : روی ابرا     ****** موقعیت :  در حال خوابیم و بابا مهرداد از شدت خستگی پشتش رو کرده و خوابش برده  مهراد   : م...
21 مرداد 1394

سه سالم شد

  میلاد تو  شیرین ترین  بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست. میلاد تو  معراج  دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم ... امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . . . تولدت مبارک سلام.  یه چند روزی از تولدم داره میگذره ولی این مامان  من اصلاً حس نوشتن نداره . آخه میدونین کلی زحمت کشید کیک درست کرد  ولی من استقبال نکردم و حتی یه دونه عکس هم با کیک نگرفتم و برای هیچ کدوم از مراسمات تولد ه...
30 خرداد 1394

خردادی اَم

    خردادی اَم   از گذشته های دور خرداد ماه برای ما یادآور امتحان بوده و هست ، مادر من همیشه دلش برای متولدین این ماه میسوخت چون وقتی کوچیک هستن که مراسم تولدشون درست میوفته وسط امتحاناتُ و ملت همه در حال آمادگی برای امتحان هستن یا در اوج امتحانات و یا تازه امتحانات تموم شده و کسی حسش رو نداره بره تولد.!.. خودشون هم که به سن مدرسه میرسن دیگه نور علی نور میشه. تازه بگذریم که تقریباً  توی این فصل  هر 4 سال یه جام جهانی فوتبال و هر دو سه سالی یه انتخابات داریم که برگزار میشن. پس حسابی دستتون اومد که چه شیر تو شیریه این خرداد ماه و چرا مامانم دل خوشی از این ماه نداشته. تنها نکته مثبت برای مامانم این بو...
9 خرداد 1394

مهراد و طبیعت

سلام به همه دوستان گل و مهربون. ما تو جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کردیم. اگه لطف کنید و عدد 40 رو  به شماره 1000891010 پیامک کنین ، خیلی خیلی خوشحال میشیم و  قدردان این محبت شما هستیم  ...
4 خرداد 1394

مهراد 35 ماهه

سی و پنج ماه گذشت و کمتر از یه ماه دیگه به رزوی میرسیم که من متولد شدم.  سومین خرداد جمع سه نفری ما. این روزها برای همه ما روزهایی است تکرار نشدنی. هر روز که با بکاربردن کلمه ای جدید مادر و پدرم رو به وجد میارم. غروب هایی که همراه با مامانم  که گاهی برای خرید و  تفریح و گاهی هم کلاس بیرون میریم. شب هایی که تمرین خوابیدن مستقل رو داریم و من میپرم پشت پنجره و میگم ببین هوا بهاریه ! و با سوال های بی امان از خوابیدن طفره میرم . روزهایی که به مدد سری برنامه های نوروزی کلاه قرمزی هنوز عید توی خونه ماست و من هر روز باید چند قسمتی رو ببینم و به لطف کلاه قرمزی عزیز ، با دیدن رامبد جوان در برنامه خندوانه به وجد میام...
22 ارديبهشت 1394

قصه ای آشنا

روزی روزگاری دختری بود 14 ساله از خانواده ای سطح متوسط به بالا که فقط یه برادر  بزرگتر داشت . ناز دختر خانه و  عزیز دل فامیل بود . شخصیت آرام و مهربانی داشت و کسی تا به حال صدای بلند او رو نشنیده بود. با این حال نوجوان بود و روحیات خاص نوجوانی رو هم داشت. نمونه اش این که یک بار دخترک ما به خاطر موضوعی کم اهمیت یکسال تمام با یکی از همکلاسی هایش قهر کرد و حرف نزد. به خیال خودش منطقی داشت قوی و معتقد بود وقتی دو نفربا هم دعوا میکنند  و حریم ها شکسته میشود ،دیگر راهی برای برگشت نیست.  آن روزها پدر دختر ما همچون راننده ای شخصی برای آوردن دخترک  از کلاس و مدرسه  به دنبالش می رفت. ولی دختر مغرور ما این محبت را فق...
17 ارديبهشت 1394