گل عشق ما مهرادگل عشق ما مهراد، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
میوه زندگی ما مهرا میوه زندگی ما مهرا ، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

مهراد لبخند زیبای خدا

جمعه 16 بهمن

یکی از لذت های صبح جمعه اینه که بتونی یه ساعت بیشتر بخوابی !  ولی خوب از اونجایی که ساعت بدن  مامانم از تنظیم در اومده و باید زود بیدار بشه. با یه روز تعطیلی اصلا نمیتونه یه دل سیر بخوابه !!!!!   ان شاله تو هفته دوم تعطیلات نوروز جبران  می کنیم. ای وای ..... خدایا اینی که گفتم که برنامه ریزی به حساب نمیاد؟؟؟؟  قانون چهارم نیوتن خیر نبینی اگه بخوای تعطیلات ما رو خراب کنی!!!!!!!!!!!! خوبه حالا مسافرت خارج از کشور نداریم و کل برنامه ریزی مون خوابیدن تا ساعت ده صبحه.! خدایا شکرت. خوب بریم سراغ خاطره ای از یه روز جمعه زمستونی کمی تا قسمتی بهاری! جمعه 16 بهمن مامانم و...
24 اسفند 1394

موبایل

  تبلت ، موبایل ، نت و بچه ها..... نمی خوام بگم خوبه یا بد . دوره زمونه خیلی عوض شده. یه دوره ای دو مدل گوشی بود یکی آلکاتل و اون یکی هم اریکسون که اون هم فقط میشد باهاش زنگ بزنی و بس.اما الان تنوع و جذابیت بازی های رایانه ای و اپلیکیشن های موبایل اونقدر بالاست که با هر سلیقه و تفکری هم که باشی بالاخره یکی شون هست که تو رو وسوسه کنه تا نصب شون کنی.نصب بازی همانا و.... من هم تا همین چند ماه پیش اصلاً اهل موبایل بازی و از این حرفها نبودم ، حتی  مامان مهری برای اینکه من از این عروس هزار رنگ دور بمونم زمانی که تو خونه بود تا جایی که بشه اصلا سمت موبایل نمیرفت ،  ولی وقتی دید که با حسرت و یواشکی به رها ک...
6 اسفند 1394

شکرپاره های کودکی

پسرم ، عمرم من و بابایی عاشق وقتی هایی هستیم که داری برای خودت بازی میکنی و با خودت حرف می زنی. انگار توی دنیای دیگه ای.... نیم ساعتی هست که دارم نگاهت می کنم... اسکیپر .... شما دونفر برین،موفق باشین.... دوست من بیا ..... این مشکل من نیست...! بزار کمکت کنم..... سرعت عمل زیاد، زود باشین..... اینجا آتیش گرفته! صدای گریه الکی و هزار تا جمله دیگه که با خودت رد و بدل میکنی ... سیر نمی شم از نگاه کردنت ، سیر نمی شم از دیدن عکس های کودکانه هات ، هیچ وقت رنگ تکرار نمی گیرن. همیشه شادباشی دلبندم    بعد از مدت ها که  اصلاً بروی پازل هات نگاه هم نکرده بودم و مادر...
27 بهمن 1394

دی ماه خوب

از خواب بیدار شدم. خیلی آروم از تخت پائین میام و یواشکی میرم توی حال ، دستهامو  از پشت دور گردن اش حلقه میکنم و میبوسم اش .... لذت دیدن لبخند اش یکی از خوشی های این روزهای منه . ساعت 7 و 45 دقیقه صبحه و مامان داره از ماشین پیاده میشه تا بره سر کار.  " مامان مهری برو سرکار. من با بابا مهرداد ظهر میایم دنبالت."  ساعت دو و ربع ، بابا  مهرداد اومده دنبالم . با ذوق و شوق به استقبال اش می رم و خودم رو تو آغوشش رها می کنم و خوش و بشی مردونه ... بعد از چند دقیقه هم آماده میشم تا دو نفری بریم دنبال مامان مهری .  و اما روز دیگه ای که ماشین دست مامان مهریه و  خودش اومده دنبالم. با گریه و ...
29 دی 1394

آذر ماه

دی    ماه   سلام  لطفا کمی مهربانتر از آذر باش پر از خبرهای خوب  اتفاق های دوست داشتنی پر از برف و روزهای سرد  دست های گرم چشم های مهربان دی خوب ، خوش آمدی ... امیدوارم ماه دی ماهی ناب، شاد، سرشار از اتفاق های  خوب و خوش همراه با سلامتی برای همه باشه   سلاااام دوستان عزیز آذر..... اوووووووووووووم . بذار ببینم چطور بود...  چه زود گذشت !!!!!! امسال آذر ماه روزهای بارونی و برفی قشنگی داشت. در کنار این روزهای قشنگ ، روزهای سخت هم داشت ولی خداروشکر قشنگی هاش اونقدر زیاد بود که نذاشت سختی مریضی اذیتمون کنه. توی این ماه دو سری مریضی  و تب داشت...
10 دی 1394

عکس

  بعضی وقت ها که داری توی کمد ، لای خرت و پرت ها دنبال یه چیزی میگردی و فکرت حساااابی مشغوله که " پس من اینو کجا گذاشتم؟ "  یهویی چشمت می خوره به یه کارت قدیمی ، یه یادگاری بی ارزش ولی عزیز که حالتو عوض میکنه و چشم به هم بزاری می بینی ساعت هاست نشستی و داری گذشته ها رو ورق می زنی .  یه لحظه به خودت میای و میگی "من دنبال چی میگشتم؟؟؟!!! "   تا حالا به آلبوم های قدیمی خوب نگاه کردین. عکس هاشو دیدین. یکی بزرگ و یکی کوچیک. یکی از زیارت و یکی دیگه عروسی . چند نفر کنار هم وایستادن و چیلیک. طرف داشته ناهار می خورده یکی دیگه ازش عکس گرفته. یه بچه تو عکس داره گریه میکنه همین جوری عکسو گرفتن. مثل...
11 آبان 1394
1884 10 25 ادامه مطلب

تغییر فصل ها و رنگها

  سلام. حالا دیگه نزدیک صبح یه کوچولو سوز هوای سرد پائیزی قلقلکمون میده و آی حال میده خودتو بکشی زیر پتو و حتی شده یه کوچولو بیشتر بخوابی. درخت ها هم که لباس پائیزی تنشون کردن و برگ هاشون رو فرش زیر پای رهگذرا میکنن...  مهر هم اومد و تو خیابون هر طرف رو که نگاه میکنی لوازم و التحریره و کیف های رنگی رنگی ...  همتون میدونین ، خریدی که پدر و مادر برای بچه شون انجام میدن خیلی خیلی لذت بخشه حتی از خرید برای خودشون هم شیرین تره. وقتی که برای بچه ات خرید میکنی و خوشحالی رو تو چشماش میبینی . میبینی که به زور  کشان کشان خرید هاشو گرفته دستش و تا قله قاف هم که بگی باهات میاد و  اصلاً هم احساس خستگی نم...
20 مهر 1394